دنياي بي انتها

منوي اصلي
صفحه اصلي
پروفايل مدير
عناوين وبلاگ
آرشيو وبلاگ
پست الكترونيكي

درباره وبلاگ
به وبلاگ من خوش آمدید
آرشيو
مرداد 1392
آبان 1391
مهر 1391
شهريور 1391
مرداد 1391
تير 1391
خرداد 1391
ارديبهشت 1391
فروردين 1391
اسفند 1390
بهمن 1390
دی 1390
آذر 1390
آبان 1390
نويسندگان
دنيا رضائي
کد هاي جاوا

ورود اعضا:


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 6
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 547
بازدید ماه : 847
بازدید کل : 452211
تعداد مطالب : 247
تعداد نظرات : 214
تعداد آنلاین : 1



معناي عشق واقعي  <-PostCategory-> 
یک روز آموزگار از دانش آموزانی که در کلاس بودند پرسید آیا می توانید راهی غیرتکراری برای ابراز عشق ، بیان کنید؟ برخی از دانش آموزان گفتند با بخشیدن، عشقشان را معنا می کنند. برخی «دادن گل و هدیه» و «حرف های دلنشین» را راه بیان عشق عنوان کردند. شماری دیگر هم گفتند «با هم بودن در تحمل رنجها و لذت بردن از خوشبختی» را راه بیان عشق می دانند.

در آن بین، پسری برخاست و پیش از این که شیوه دلخواه خود را برای ابراز عشق بیان کند، داستان کوتاهی تعریف کرد: یک روز زن و شوهر جوانی که هر دو زیست شناس بودند طبق معمول برای تحقیق به جنگل رفتند. آنان وقتی به بالای تپّه رسیدند درجا میخکوب شدند.  

یک ببر بزرگ، جلوی زن و شوهر ایستاده و به آنان خیره شده بود. شوهر، تفنگ شکاری به همراه نداشت و دیگر راهی برای فرار نبود..

رنگ صورت زن و شوهر پریده بود و در مقابل ببر، جرات کوچک ترین حرکتی نداشتند. ببر، آرام به طرف آنان حرکت کرد. همان لحظه، مرد زیست شناس فریادزنان فرار کرد و همسرش را تنها گذاشت.

بلافاصله ببر به سمت شوهر دوید و چند دقیقه بعد ضجه های مرد جوان به گوش زن رسید. ببر رفت و زن زنده ماند.

داستان به اینجا که رسید دانش آموزان شروع کردند به محکوم کردن آن مرد.

راوی اما پرسید: آیا می دانید آن مرد در لحظه های آخر زندگی اش چه فریاد می زد؟

بچه ها حدس زدند حتما از همسرش معذرت خواسته که او را تنها گذاشته است!

راوی جواب داد: نه، آخرین حرف مرد این بود که «عزیزم، تو بهترین مونسم بودی. از پسرمان خوب مواظبت کن و به او بگو پدرت همیشه عاشقت بود.

قطره های بلورین اشک، صورت راوی را خیس کرده بود که ادامه داد: همه زیست شناسان می دانند ببر فقط به کسی حمله می کند که حرکتی انجام می دهد و یا فرار می کند. پدر من در آن لحظه وحشتناک، با فدا کردن جانش پیش مرگ مادرم شد و او را نجات داد. این صادقانه ترین و بی ریاترین ترین راه پدرم برای بیان عشق خود به مادرم و من بود.



+ نوشته شده در چهار شنبه 28 دی 1390برچسب:,ساعت 14:21 توسط دنيا رضائي |
پشت سر هر معشوق خدا ايستاده  <-PostCategory-> 

پشت سر هر معشوق، خدا ایستاده است. پشت سر هر آنچه که دوستش می داری.

و تو برای اینکه معشوقت را از دست ندهی، بهتر است بالاتر را نگاه نکنی. زیرا ممکن است چشمت به خدا بیفتد و او آنقدر بزرگ است که هر چیز پیش او کوچک جلوه می کند.

پشت سر هر معشوق، خدا ایستاده است. اگر عشقت ساده است و کوچک و معمولی، اگر عشقت گذراست و تفنن و تفریح، خدا چندان کاری به کارت ندارد. اجازه می دهد که عاشقی کنی، تماشایت می کند و می گذارد که شادمان باشی.

اما هر چه که در عشق ثابت قدم تر شوی، خدا با تو سخت گیر تر می شود. هر قدر که در عاشقی عمیق تر شوی و پاکبازتر و هر اندازه که عشقت ناب تر شود و زیباتر، بیشتر باید از خدا بترسی. زیرا خدا از عشق های پاک وعمیق و ناب و زیبا نمی گذرد، مگر آنکه آن را به نام خودش تمام کند.

پشت سر هر معشوقی، خدا ایستاده است و هر گامی که تو در عشق برمی داری، خدا هم گامی در غیرت برمی دارد. تو عاشق تر می شوی و خدا غیورتر.

و آنگاه که گمان می کنی معشوق چه دست یافتنی است و وصل چه ممکن و عشق چه آسان، خدا وارد کار می شود و خیالت را درهم می ریزد و معشوقت را درهم می کوبد؛ معشوقت، هر کس که باشد و هر جا که باشد و هر قدر که باشد. خدا هرگز نمی گذارد میان تو و او، چیزی فاصله بیندازد.

معشوقت می شکند و تو ناامید می شوی و نمی دانی که ناامیدی زیباترین نتیجه عشق است. ناامیدی از اینجا و آنجا، ناامیدی از این کس و آن کس. ناامیدی از این چیز و آن چیز.

تو ناامید می شوی و گمان می کنی که عشق بیهوده ترین کارهاست. و برآنی که شکست خورده ای و خیال می کنی که آن همه شور و آن همه ذوق و آن همه عشق را تلف کرده ای.

+ نوشته شده در چهار شنبه 28 دی 1390برچسب:,

ساعت 9:59 توسط دنيا رضائي |
گاندي  <-PostCategory-> 

یادمان باشد که ،
من می‌‌توانم خوب، بد، فرشته‌خو یا شیطان‌ صفت باشم ،
من می توانم تو را دوست داشته یا ازتو متنفر باشم،
من می‌توانم سکوت کنم، نادان و یا دانا باشم،
چرا که من یک انسانم، و این‌ها صفات انسانى است.
و تو هم به یاد داشته باش:من نباید چیزى باشم که تو می‌خواهى ، من را خودم از خودم ساخته‌ام،
تو هم به یاد داشته باش
منى که من از خود ساخته‌ام، آمال من است،
تویى که تو از من می سازى آرزوهایت و یا کمبودهایت هستند
لیاقت انسان‌ها کیفیت زندگى را تعیین می‌کند نه آرزوهایشان
و من متعهد نیستم که چیزى باشم که تو می‌خواهى
و تو هم می‌توانى انتخاب کنى که من را می‌خواهى یا نه
ولى نمی‌توانى انتخاب کنى که از من چه می‌خواهى
می‌توانى دوستم داشته باشى همین گونه که هستم، و من هم
می‌توانى از من متنفر باشى بى‌هیچ دلیلى و من هم ،
چرا که ما هر دو انسانیم
تو نمی‌توانى برایم به قضاوت بنشینى و حکمی صادر کنی و من هم،
قضاوت و صدور حکم بر عهده نیروى ماورایى خداوندگار است
دوستانم مرا همین گونه پیدا می کنند و می‌ستایند،
حسودان از من متنفرند ولى باز می‌ستایند،
دشمنانم کمر به نابودیم بسته‌اند و همچنان می‌ستایندم،
چرا که من اگر قابل ستایش نباشم نه دوستى خواهم داشت،
نه حسودى و نه دشمنى و نه حتی رقیبى،
من قابل ستایشم، و تو هم
یادت باشد اگر چشمت به این دست نوشته افتاد به خاطر بیاورى که آن‌هایى که هر روز می‌بینى و مراوده می‌کنى همه انسان هستند و داراى خصوصیات یک انسان، با نقابى متفاوت، اما همگى جایزالخطا

 

اگر انسان‌ها را از پشت نقاب‌هاى متفاوتشان شناختى، نامت را انسانى باهوش بگذار.

 



+ نوشته شده در سه شنبه 27 دی 1390برچسب:,ساعت 14:12 توسط دنيا رضائي |
نيچه  <-PostCategory-> 

در عرصه‌ی موسیقی در ما چه رخ می‌دهد؟ ما باید ابتدا شنیدن یک تم یا ملودی را به‌طور کامل بیاموزیم و آن‌را به ‌صورت یک ‌روح مستقل درک کنیم، تمیز دهیم، محدود کنیم و مجزا سازیم. سپس، باید تلاش کنیم آن‌را به‌ رغم غرابتش، با حسن نیت تحمل کنیم و با شکیبایی و علاقه، بیان آن‌ را بپذیریم. سرانجام، لحظه‌ای فرا می‌رسد که به آن عادت می‌کنیم و آن‌ را انتظار می‌کشیم و فکر می‌کنیم اگر نباشد برایش دلتنگ می‌شویم. از آن لحظه به بعد، این آهنگ بی‌وقفه سحر و حضور خود را چنان بر ما تحمیل می‌کند که به عشاقی متواضع و شیفتگانی سرمست تبدیل می‌شویم و در دنیا چیزی جز آن نمی‌خواهیم.
این وضع تنها در موسیقی مصداق ندارد. ما دوست داشتن هر چیزی را که اکنون دوست داریم به همین شیوه فرا گرفته‌ایم و به‌ خاطر حسن نیت خود، شکیبایی خود، عدالت خود و ملاطفت خود نسبت به چیزهایی که برای ما غریب است، سرانجام پاداش می‌گیریم، زیرا چیزهای غریب به‌ تدریج خود را آشکار می‌سازد و در نظر ما به‌ صورت زیبایی‌های وصف‌ناپذیر و جدید جلوه می‌کند. این قدردانی، پاداش شکیبایی و میهمان‌نوازی ماست. آن کس که خود را دوست دارد، به همین طریق موفق شده است؛ راه دیگری وجود ندارد؛ عشق را نیز باید آموخت.


+ نوشته شده در سه شنبه 27 دی 1390برچسب:,ساعت 11:47 توسط دنيا رضائي |
جبران خليل جبران  <-PostCategory-> 

عشق، شما را همچون یک دسته‌ی گندم در آغوش می‌کشد
آنگاه شما را می‌کوبد تا از پوسته درآیید و عریان شوید
و در غربال می‌کشد تا رهایی یابید
و آسیابتان می‌کند تا مانند برف سفید شوید
و با اشک‌هایش خمیرتان می‌کند تا نرم گردید
آنگاه شما را به آتش مقدس خویش می‌سپارد،
تا نان مقدس و آسمانی شوید
عشق، این کارها را با شما می‌کند تا اسرار دل‌هایتان را درک کنید،
و با این ادراک پاره‌ای از قلب زندگی گردید
اما اگر بیمناک شوید و تلاش‌تان در عشق، تنها به آسایش و لذت محدود باشد،
پس بهتر است برهنگی‌تان را بپوشانید،
و از خرمن‌گاه عشق بیرون آیید،
و وارد جهانی شوید تا همچنان بخندید،
اما نه با همه‌ی خنده‌هایتان،
و بگریید، اما نه با همه‌ی اشک‌هایتان
عشق چیزی جز خودش نمی‌دهد و چیزی جز از خود نمی‌ستاند

 


+ نوشته شده در سه شنبه 27 دی 1390برچسب:,ساعت 8:56 توسط دنيا رضائي |
فقط 5دقيقه باشه؟  <-PostCategory-> 

در يك پارك زني با يك مرد روي نيمكت نشسته بودند و به كودكاني كه در حال بازي بودند نگاه مي­كردند. زن رو به مرد كرد و گفت پسري كه لباس ورزشي قرمز دارد و از سرسره بالا مي­رود پسر من است. مرد در جواب گفت : چه پسر زيبايي و در ادامه گفت او هم پسر من است و به پسري كه تاب بازي مي­كرد اشاره كرد.

مرد نگاهي به ساعتش انداخت و پسرش را صدا زد: سامي وقت رفتن است. سامي كه دلش نمي­ آمد از تاب پايين بيايد با خواهش گفت بابا جان فقط 5 دقيقه. باشه ؟

 

مرد سرش را تكان داد و قبول كرد. مرد و زن باز به صحبت ادامه دادند. دقايقي گذشت و پدر دوباره فرزندش را صدا زد: سامي دير مي­شود برويم . ولي سامي باز خواهش كرد 5 دقيقه اين دفعه قول مي­دهم .مرد لبخند زد و باز قبول كرد. زن رو به مرد كرد و گفت: شما آدم خونسردي هستيد ولي فكر نمي­كنيد پسرتان با اين كارها لوس بشود؟ مرد جواب داد دو سال پيش يك راننده مست پسر بزرگم را در حال دوچرخه ­سواري زير گرفت و كشت . من هيچ­گاه براي تام وقت كافي نگذاشته بودم. و هميشه به خاطر اين موضوع غصه مي­خورم. ولي حالا تصميم گرفتم اين اشتباه را در مورد سامي تكرار نكنم. سامي فكر مي­كند كه 5 دقيقه بيش­تر براي بازي كردن وقت دارد ولي حقيقت آن است كه من 5 دقيقه بيشتر وقت مي­دهم تا بازي كردن و شادي او را ببينم. 5 دقيقه­اي كه ديگر هرگز نمي­توانم بودن در كنار تام ِ از دست رفته­ ام را تجربه كنم.

 

بعضي وقتها آدم قدر داشته­ ها رو خيلي دير متوجه مي­شه. 5 دقيقه،10 دقيقه ، و حتي يك روز در كنار عزيزان و خانواده، مي­تونه به خاطره­اي فراموش نشدني تبديل بشه. ما گاهي آنقدر خودمون رو درگير مسا ئل روزمره مي­ كنيم كه واقعا ً وقت، انرژي، فكر و حتي حوصله براي خانواده و عزيزانمون نداريم . روزها و لحظاتي رو كه ممكنه ديگه امكان بازگردوندنش رو نداشته باشيم.

 

هیچ وقت به گمان اینکه وقت دارید ننشینيد..

 


+ نوشته شده در دو شنبه 26 دی 1390برچسب:,ساعت 15:56 توسط دنيا رضائي |
از بیل گیتس پرسیدند: از تو ثروتمند تر هم هست؟  <-PostCategory-> 

از بیل گیتس پرسیدند: از تو ثروتمند تر هم هست؟
گفت: بله فقط یک نفر.
پرسیدند: چه کسی؟

بیل گیتس ادامه داد:
سالها پیش زمانی که از اداره اخراج شدم و به تازگی اندیشه‌های خود و در حقیقت به طراحی مایکروسافت می اندیشیدم، روزی در فرودگاهی در نیویورک بودم که قبل از پرواز چشمم به نشریه ها و روزنامه ها افتاد. از تیتر یک روزنامه خیلی خوشم اومد، دست کردم توی جیبم که روزنامه رو بخرم دیدم که پول خرد ندارم. خواستم منصرف بشم که دیدم یک پسر بچه سیاه پوست روزنامه فروش وقتی این نگاه پر توجه مرا دید گفت این روزنامه مال خودت؛ بخشیدمش؛ بردار برای خودت.
گفتم: آخه من پول خرد ندارم!
گفت: برای خودت! بخشیدمش!

سه ماه بعد بر حسب تصادف باز توی همان فرودگاه و همان سالن پرواز داشتم. دوباره چشمم به یک مجله خورد دست کردم تو جیبم باز دیدم پول خورد ندارم باز همان بچه بهم گفت این مجله رو بردار برای خودت.
گفتم: پسرجون چند وقت پیش من اومدم یه روزنامه بهم بخشیدی تو هر کسی میاد اینجا دچار این مسئله میشه، بهش می‌بخشی؟!
پسره گفت: آره من دلم میخواد ببخشم؛ از سود خودم می‌بخشم.
به قدری این جمله پسر و این نگاه پسر تو ذهن من موند که با خودم فکر کردم خدایا این بر مبنای چه احساسی این را می‌گوید؟!

بعد از ۱۹ سال زمانی که به اوج قدرت رسیدم تصمیم گرفتم این فرد رو پیدا کنم تا جبران گذشته رو بکنم. گروهی را تشکیل دادم و گفتم بروند و ببینند در فلان فرودگاه کی روزنامه میفروخته …
یک ماه و نیم تحقیق کردند تا متوجه شدند یک فرد سیاه پوست مسلمان بوده که الان دربان یک سالن تئاتره. خلاصه دعوتش کردند اداره؛
از او پرسیدم: منو میشناسی؟
گفت: بله! جنابعالی آقای بیل گیتس معروفید که دنیا میشناسدتون.
گفتم: سال ها قبل زمانی که تو پسر بچه بودی و روزنامه می‌فروختی دو بار چون پول خرد نداشتم به من روزنامه مجانی دادی، چرا این کار را کردی؟
گفت: طبیعی است، چون این حس و حال خودم بود.
گفتم: حالا می‌دونی چه کارت دارم؟ می‌خواهم اون محبتی که به من کردی را جبران کنم.
جوان پرسید: چطوری؟
گفتم: هر چیزی که بخواهی بهت می‌دهم.
(خود بیل‌گیتس می‌گوید این جوان وقتی صحبت می‌کرد مرتب می‌خندید)
جوان سیاه پوست گفت: هر چی بخوام بهم میدی؟
گفتم: هرچی که بخواهی!
اون جوان دوباره پرسید: واقعاً هر چی بخوام؟
بیل گیتس گفت: آره هر چی بخواهی بهت میدم، من به ۵۰ کشور آفریقایی وام داده‌ام، به اندازه تمام آن‌ها به تو می‌بخشم.
جوان گفت: آقای بیل گیتس نمیتونی جبران کنی!
گفتم: یعنی چی؟ نمی‌توانم یا نمی‌خواهم؟
گفت: می‌خواهی اما نمی‌تونی جبران کنی.
پرسیدم: چرا نمی‌توانم جبران کنم؟

جوان سیاه پوست گفت: فرق من با تو در اینه که من در اوج نداشتنم به تو بخشیدم ولی تو در اوج داشتنت می‌خواهی به من ببخشی و این چیزی رو جبران نمی‌کنه. اصلا جبران نمی‌کنه. با این کار نمی‌تونی آروم بشی. تازه لطف شما از سر ما زیاد هم هست!
بیل گیتس می‌گوید: همواره احساس می‌کنم ثروتمندتر از من کسی نیست جز این جوان ۳۲ ساله مسلمان سیاه پوست.


+ نوشته شده در دو شنبه 26 دی 1390برچسب:,ساعت 12:29 توسط دنيا رضائي |
٥ نکته برای اتخاذ بهترين تصمیمات در هنگام آشفتگی  <-PostCategory-> 

 

1) در زمان حال بمانید.

در زمان‌های پرمشغله فکرمان جلوتر از بدن‌مان حرکت می‌کند. اینجاست که خیلی چیزها فراموش‌مان می‌شود، تصادفات و سوءتفاهمات اتفاق می‌افتند، دچار سردرگمی می‌شویم و زمان‌مان هدر می‌رود. ذهن‌تان را به زمان حال برگردانید. درست روی همان کاری که همان موقع می‌خواهید انجام دهید تمرکز کنید.

 

٢) انتخاب‌هایتان را بررسی کنید.

اگر انتخابی پیش روی‌تان نمی‌بینید، از دیگران کمک بگیرید. برای پیدا کردن جواب درست از خودتان سوالات درون نگرانه بپرسید تا همه چیز برای‌تان شفاف شود. در زیر به چند نمونه از این سوالات اشاره می‌کنیم:

ـ آیا این انتخاب من را به سوی آینده‌ای بهتر سوق می‌دهد یا همچنان در گذشته نگهم می‌دارد؟

ـ آیا این انتخاب دستاوردهای طولانی مدت برایم دارد یا فقط سود کوتاه مدت نصیبم می‌کند؟ 
ـ آیا به خاطر خودم این تصمیم را می‌گیرم یا فقط می‌خواهم دیگران را خوشحال کنم؟

 


٣) به بصیرت خود گوش کنید.  

آیا این تصمیم از روحم نشات می‌گیرد یا نفسم؟ آیا ناشی از قوه ذهنم است یا دلم؟ این سطح هوشیاری‌تان را بالا می‌برد شما را از تحت کنترل بودن به اعتماد می‌رساند. زمزمه‌های تحلیل‌گرایانه ذهنتان را وقتی پیام اصلی را گرفتید ساکت کنید و آن وقت خواهید فهمید که بصیرت‌تان هیچوقت اشتباه نمی‌کند.

 

 

٤) جوانی را از سر بگیرید.

لحظه‌ای آرام بایستید، نفس عمیق بکشید و گوش کنید، آرامش بگیرید و دوباره جوان شوید. ازآنجا که ظرفیت انرژِی ما با استفاده بیش از حد یا استفاده کم از بین می‌رود، باید مصرف انرژی‌مان را با تجدید انرژی مداوم متوازن کنیم. با شادابی و تازگی تصمیم بگیرید نه با خستگی.

 


٥) درمورد مسائل مهم جسورانه عمل كنيد:
وقتی متوجه شدید که تصمیم درست نیازمند عملی جسورانه است، مطمئن باشید که از عهده آن بر می‌آیید. تصمیمات درست همیشه تصمیمات ساده‌ای نیستند.



+ نوشته شده در دو شنبه 26 دی 1390برچسب:,ساعت 10:59 توسط دنيا رضائي |
دنيا..  <-PostCategory-> 

آغاز با خدا
پایان بی خدا
پیدا نمی کند

    در زندگی سقوط
    راحت تر از صعود
    انجام می شود

از این همه گناه
تنها به عاشقی
اقرار می کنم

         از ناخدا شدن
         تا با خدا شدن
         بسیار فاصله است

هر شک به ابتدا
با شک به انتها
همراه می شود

                     تغییر سرنوشت
                      از حدس سرنوشت
                        همواره بهتر است

در لحظه ی کمال
سرتاسر جهان
بی نقص و کامل است

              خوشبختی از قضا
              با بخشش و عطا
              تکثیر می شود

بی رنج اشتباه
انسان به اکتشاف
هرگز نمی رسد

         تدبیر غربیان
          با عشق شرقیان
            ترکیب می شود

هر شعر تازه ای
با حرف تازه ای
آغاز گشته است

                        از اولین اذان
                        تا آخرین نماز
                        یک عمر فاصله ست

هر اشک آسمان
در جستجوی گل
از دیده جاری است

در اوج آسمان
آرامش بزرگ
همواره حاکم است

              با اختراع پول
              خوشبختی بشر
              دشوار گشته است

هر کسب نعمتی
با حذف نعمتی
آغاز می شود


                         در شهر عاشقان
                          عاشق تر از خدا
                            پیدا نمی شود

هر عصر تازه ای
با دید تازه ای
آغاز می شود

بی فتح روح خویش
هرگز به فتح غیر
قادر نمی شویم

                   بی حق انتخاب
                   زیباترین بهشت
                   قعر جهنم است

بی باور طلوع
افسانه ی غروب
زیبا نمی شود

در راه نادرست
برگشتن درست
اوج شهامت است

                          دنیای عاشقان
                        با جذر و مد عشق
                         ویران نمی شود

ارابه های عشق
از وادی جنون
باید گذر کنند

                         در قلب عاشقان
                          یک غایب بزرگ
                           همواره حاضر است

از سرزمین عشق
هرگز مسافری
هجرت نکرده است


+ نوشته شده در دو شنبه 26 دی 1390برچسب:,ساعت 10:26 توسط دنيا رضائي |
بيخودي خنديديم  <-PostCategory-> 

بیخودی خندیدیم
که بگوییم دلی خوش داریم

بیخودی حرف زدیم
که بگوییم زبان هم داریم

و قفس هامان را
زود زود رنگ زدیم
و نشستیم لب رود
و به آب سنگ زدیم

ما به هر دیواری
آینه بخشیدیم
که تصور بکنیم
یک نفر با ماهست

ما زمان را دیدیم
خسته در ثانیه ها
باز با خود گفتیم
شب زیبایی هست!

بیخودی پرسه زدیم
صبحمان شب بشود
بیخودی حرص زدیم
سهممان کم نشود

ما خدا را با خود
سر دعوا بردیم
و قسم ها خوردیم
ما به هم بد کردیم
ما به هم بد گفتیم

بیخودی داد زدیم
که بگوییم توانا هستیم
بیخودی پرسیدیم
حال همدیگر را
که بگوییم محبت داریم
بیخودی ترسیدیم
از بیان غم خود
و تصور کردیم
که شهامت داریم

ما حقیقت ها را
زیر پا له کردیم
و چقدر حظ بردیم
که زرنگی کردیم

روی هر حادثه ای
حرفی از پول زدیم
از شما می پرسم
ما که را گول زدیم ؟


+ نوشته شده در دو شنبه 26 دی 1390برچسب:,ساعت 9:27 توسط دنيا رضائي |
آنتوني رابينز  <-PostCategory-> 

ارزش‌های مشترک، اساس روابط صمیمانه را تشکیل می‌دهد. اگر بین ارزش‌های دو فرد همبستگی موجود باشد، روابط آن‌ها پایدار خواهد بود، اما اگر ارزش‌های موردنظر آن‌ها کلاً متفاوت باشد، احتمال روابط پایدار و هماهنگ بین آن‌ها کم است. البته کم پیش می‌آید که دو نفر، ارزش‌های کاملاً یکسان یا به‌کلی متفاوت داشته باشند. ازاین‌رو، انجام دو کار، ضرورت دارد. اول اینکه ارزش‌های مشترک را مشخص سازیم و از آن‌ها به‌عنوان پلی استفاده کنیم تا ارزش‌های غیرمشترک را به هم ارتباط دهیم. دوم اینکه مهم‌ترین ارزش‌های طرف مقابل را درنظر بگیریم و به آن‌ها احترام بگذاریم و سعی کنیم آن‌ها را تأمین کنیم. اساس ایجاد روابط قوی و صمیمانه این است، چه درمورد شغل و تجارت باشد و چه درمورد روابط شخصی و خانوادگی.


+ نوشته شده در چهار شنبه 21 دی 1390برچسب:,ساعت 9:16 توسط دنيا رضائي |
زندگي  <-PostCategory-> 

آری، آری، زندگی زیباست
زندگی آتشگهی دیرنده پا برجاست
گر بیفروزیش، رقص شعله‌اش در هر کران پیداست
ورنه، خاموش است و خاموشی گناه ماست


+ نوشته شده در دو شنبه 19 دی 1390برچسب:,ساعت 13:27 توسط دنيا رضائي |
هاينريش هاينه  <-PostCategory-> 

 

دلا، دلا غمین مباش و

تقدیرت را تاب بیاور
بهارِ نو، دوباره باز پس می‌دهد،
هرچه را که زمستان از تو ربود
.

و چه بسیار که بهرِ تو مانده است
!
و چه زیباست، جهان هنوز
!
دلا، هر چه خوشش می‌داری
همه را، همه را می‌توانی دوست بداری

 


+ نوشته شده در دو شنبه 19 دی 1390برچسب:,ساعت 9:37 توسط دنيا رضائي |
امروز  <-PostCategory-> 


امروز شروع كن، با هر كس كه به او برمي خوري جوري رفتار كن كه گويي، ديگر هرگز فرصت ملاقات ايشان را نخواهي داشت.

محبت، مهر و درك و توجه خود را به ايشان نيز تعميم بده، بدون هيچ چشمداشتي براي قدرداني. 

زندگي ات هرگز مانند گذشته نخواهد بود.

امروز روزي نوست. بسياري اين روز را درخواهند يافت. بسياري آن را سرشار خواهند زيست. چرا تو از آنان نباشي؟

            


+ نوشته شده در یک شنبه 18 دی 1390برچسب:,ساعت 10:52 توسط دنيا رضائي |
رد پا  <-PostCategory-> 

مهم نیست کف پات رو شسته باشی یا نه ! حتی مهم نیست  که کف پات نرمه یا زبر ! مهم اینه که وقتی پات رو تو زندگیه کسی میزاری و از زندگیش عبور می کنی ٬ وقتی که مهلتت تموم شد و فقط رد پات موند ٬ انقدر اون رد پا خواستنی باشه که به کسی اجازه نده  پاهاش رو روی رد پات بذاره . بتونه با نوک انگشتاش دور تا دور جای پات رو لـــمس کنه و لبخند بزنه . بتونه مثل بچه ها ٬ انگشتاش رو بزاره رو جای انگشتای پات و چ ش م هاشو ببنده و حس کنه که هنوز داری راه رفتن یادش میدی ..

 

 


+ نوشته شده در شنبه 17 دی 1390برچسب:,ساعت 9:57 توسط دنيا رضائي |
لبخند  <-PostCategory-> 

لبخند بزن
بدون انتظار هیچ پاسخی از دنیا
و بدان که همین دنیا روزی آن قدر شرمنده می شود
که به جای پاسخ به لبخندهایت
با تمام سازهایت می رقصد
باور کن
..


+ نوشته شده در چهار شنبه 14 دی 1390برچسب:,ساعت 16:42 توسط دنيا رضائي |
اگر ... (دكتر علي شريعتي)  <-PostCategory-> 

اگر دروغ رنگ داشت؛
هر روز شاید،
ده ها رنگین کمان، در دهان ما نطفه می بست،
و بیرنگی، کمیاب ترین چیزها بود
.

اگر شکستن قلب و غرور، صدا داشت؛
عاشقان، سکوت شب را ویران میکردند
.

اگر به راستی، خواستن، توانستن بود؛
محال نبود وصال
!
و عاشقان که همیشه خواهانند،
همیشه می توانستند تنها نباشند
.

اگر گناه وزن داشت؛
هیچ کس را توان آن نبود که قدمی بردارد،
خیلی ها از کوله بار سنگین خویش ناله میکردند،
و من شاید؛ کمر شکسته ترین بودم
.

اگر غرور نبود؛
چشمهایمان به جای لبهایمان سخن نمیگفتند،
و ما کلام محبت را در میان نگاه‌های گهگاهمان،
جستجو نمی کردیم
.

اگر دیوار نبود، نزدیک تر بودیم؛
با اولین خمیازه به خواب می رفتیم،
و هر عادت مکرر را در میان ۲۴ زندان،
حبس نمی کردیم
.

 

 

اگر خواب حقیقت داشت؛
همیشه خواب بودیم
.
هیچ رنجی، بدون گنج نبود؛
ولی گنج ها شاید،
بدون رنج بودند
.

 

 

اگر همه ثروت داشتند؛
دل ها، سکه ها را بیش از خدا نمی پرستیدند
.
و یک نفر در کنار خیابان خواب گندم نمی دید؛
تا دیگران از سر جوانمردی،
بی ارزش ترین سکه هاشان را نثار او کنند
.
اما بی گمان، صفا و سادگی می مرد،
اگر همه ثروت داشتند
.

 

اگر مرگ نبود؛
همه کافر بودند،
و زندگی، بی ارزشترین کالا بود
.
ترس نبود؛ زیبایی نبود؛ و خوبی هم شاید
.

 

اگر عشق نبود؛
به کدامین بهانه می گریستیم و می خندیدیم؟
کدام لحظه ی نایاب را اندیشه میکردیم؟
و چگونه عبور روزهای تلخ را تاب می آوردیم؟
آری... بی گمان، پیش از اینها مرده بودیم
...
اگر عشق نبود؛

 

 

 

اگر کینه نبود؛
قلب ها تمامی حجم خود را در اختیار عشق میگذاشتند
.
اگر خداوند؛ یک روز آرزوی انسان را برآورده میکرد،
من بی گمان،
دوباره دیدن تو را آرزو میکردم و تو نیز
هرگز ندیدن مرا
.


 

آنگاه نمیدانم ،
به راستی خداوند، کدامیک را می پذیرفت؟

 

 



+ نوشته شده در چهار شنبه 14 دی 1390برچسب:,ساعت 10:56 توسط دنيا رضائي |
  <-PostCategory-> 
 

 

 

هرگز در زندگي اين دو را ابراز نكنيد:

نخست، آنچه نيستيد

 

و دوم ، همه آنچه هستيد!
 
...................................


تلاش كنيم نديده ها را ببينيم
ديدن آنچه كه همه ميبينند...
هنر نيست!


...................................

بهترين آيينه وجدان توست...
آگاه و بيدار باش...


....................................

خيلي از يخ كردن هاي ما از سرما نيست!!!
لحن بعضي ها، 
زمستونيه...


.......................................................................

آبي باش...
 مثل آسمان...
تا عمري به هواي تو
"سر به هوا باشم"


+ نوشته شده در چهار شنبه 14 دی 1390برچسب:,ساعت 9:50 توسط دنيا رضائي |
خدايا  <-PostCategory-> 

خدايا!
من دلم قرصه!
كسي غير از تو با من نيست
خيالت از زمين راحت، كه حتي روز روشن نيست
كسي اينجا نميبينه، كه دنيا زير چشماته
يه عمره يادمون رفته، زمين دار مكافاته
فراموشم شده گاهي، كه اين پايين چه ها كردم
كه روزي بايد از اينجا، بازم پيش تو برگردم
خدايا وقت برگشتن، يه كم با من مدارا كن
شنيدم گرمه آغوشت
اگه ميشه منم جا كن...

 

 


+ نوشته شده در چهار شنبه 14 دی 1390برچسب:,ساعت 9:49 توسط دنيا رضائي |
باران  <-PostCategory-> 

 

باران را در آغوش می گیرم

و خودم را غرق در رویای بدون تو بودن می کنم

تو با آغوشی باز...

با آغوشی پر از نفس های پاییزی

به استقبالم می آیی...

و مرا تنگ در آغوشت می گیری

و یک نفس عمیق تو کافیست

برای دوباره جان دادنم در هوای بودنت...

 

 


+ نوشته شده در سه شنبه 13 دی 1390برچسب:,ساعت 11:16 توسط دنيا رضائي |
زندگي بايد كرد  <-PostCategory-> 
زندگی باید کرد 

گاه با یک گل سرخ 

گاه با یک دل تنگ 

گاه با سوسوی امیدی کمرنگ 

زندگی باید کرد 

گاه با غزلی از احساس 

 

گاه با خوشه ای از عطر گل یاس

 

زندگی باید کرد 

گاه با ناب ترین شعر زمان 

گاه با ساده ترین قصه یک انسان 

زندگی باید کرد 

گاه با سایه ابری سرگردان 

گاه با هاله ای از سوز پنهان 

 

گاه باید روئید

 

از پس آن باران 

گاه باید خندید 

بر غمی بی پایان 

لحظه هایت بی غم ............ 

 

روزگارت آرام ........

 



+ نوشته شده در سه شنبه 13 دی 1390برچسب:,ساعت 9:57 توسط دنيا رضائي |
ثانيه  <-PostCategory-> 

تو كه در باور مهتابی عشق
رنگ دريا داری

فكر امروزت باش
به كجا می نگری

زندگي ثانيه‌ای است
وسعت ثانيه را می‌فهمی؟

در شبی مهتابی
می‌شود در دل اين ثانيه باران بشويم

وز دلی غمزده در بستر عشق
عقدها بگشائيم
گره از كار كسی باز كنيم

و تماميت دنيامان را
از نم عاطفه لبريز كنيم

مي شود مثل نسيم
بال در بال پرستو با شوق

بوسه بر قلب شقايق بزنيم
مي شود غرق محبت بشويم

خودمان را به خدا بسپاريم
قلبمان را به صميميت عشق

دلمان را به اميد
می‌شود همدم تنهائی يك دل بشويم

بودنت تنها نيست
تو خدا را داری
و من آرامش چشمان تو را

زندگي ثانيه ای است
وسعتش را درياب
می‌شود در دل اين ثانيه كامل بشويم


+ نوشته شده در دو شنبه 12 دی 1390برچسب:,ساعت 12:53 توسط دنيا رضائي |
گفتگو با خدا  <-PostCategory-> 

این مطلب اولین بار در سال ۲۰۰۱ توسط زنی به نام ریتا در وب سایت یک کلیسا قرار گرفت، این مطلب کوتاه به اندازه ای تاثیر گذار و ساده بود که طی مدت ۴ روز بیش از پانصد هزار نفر به سایت کلیسا ی توسکالوسای ایالت آلاباما سر زدند این مطلب کوتاه به زبان های مختلف ترجمه شد و در سراسر دنیا انتشار پیدا کرد

 
 
گفتگو با خدا
 
خواب دیدم در خواب با خدا گفتگویی داشتم 
 
خدا گفت : پس میخواهی با من گفتگو کنی ؟
 
گفتم : اگر وقت داشته باشید 
 
خدا لبخند زد
 
وقت من ابدی است 
 
چه سوالاتی در ذهن داری که میخواهی بپرسی ؟
 
چه چیز بیش از همه شما را در مورد انسان متعجب می کند ؟
 
خدا پاسخ داد …
 
این که آنها از بودن در دوران کودکی ملول می شوند 
 
عجله دارند که زودتر بزرگ شوند و بعد حسرت دوران کودکی را می خورند  
 
این که سلامتی شان را صرف به دست آوردن پول می کنند
 
و بعد پول شان را خرج حفظ سلامتی میکنند 
 
این که با نگرانی نسبت به آینده فکر میکنند 
 
و زمان حال فراموش شان می شود 
 
آن چنان که دیگر نه در آینده زندگی میکنند و نه در حال 
 
این که چنان زندگی میکنند که گویی هرگز نخواهند مرد 
 
و آن چنان می میرند که گویی هرگز زنده نبوده اند 
 
خداوند دست های مرا در دست گرفت و مدتی هر دو ساکت ماندیم 
 
بعد پرسیدم …
 
به عنوان خالق انسان ها ، میخواهید آنها چه درس هایی اززندگی را یاد بگیرند ؟
 
خدا دوباره با لبخند پاسخ داد :
 
یاد بگیرند که نمی توان دیگران را مجبور به دوست داشتن خود کرد 
 
اما می توان محبوب دیگران شد 
 
یاد بگیرند که خوب نیست خود را با دیگران مقایسه کنند 
 
یاد بگیرند که ثروتمند کسی نیست که دارایی بیشتری دارد 
 
بلکه کسی است که نیاز کم تری دارد
 
یاد بگیرند که ظرف چند ثانیه می توانیم زخمی عمیق در دل کسانی که دوست شان داریم ایجاد کنیم 
 
و سال ها وقت لازم خواهد بود تا آن زخم التیام یابد 
 
با بخشیدن ، بخشش یاد بگیرند  
 
یاد بگیرند کسانی هستند که آنها را عمیقا دوست دارند  
اما بلد نیستند احساس شان را ابراز کنند یا نشان دهند 
 

 
یاد بگیرن که میشود دو نفر به یک موضوع واحد نگاه کنند و آن را متفاوت ببینند 
 
یاد بگیرند که همیشه کافی نیست دیگران آنها را ببخشند  
 
بلکه خودشان هم باید خود را ببخشند 
 
و یاد بگیرن که من اینجا هستم 
همیشه
 


+ نوشته شده در دو شنبه 12 دی 1390برچسب:,ساعت 11:46 توسط دنيا رضائي |
راز عشق (دونالد والترز)  <-PostCategory-> 

1.راز عشق در تواضع است .

این صفت به هیچ وجه نشانه تظاهر نیست بلکه نشان دهنده احساس و تفکری قوی است میان دو نفری که یکدیگر را دوست دارند،

تواضع مانند جویبار آرامی است که چشمه محبت آنها را تازه و با طراوت نگه میدارد. 

 

2.راز عشق در احترام متقابل است. 

احساسات متغیر اند، اما احترام دو طرف ثابت می ماند .

اگر عقاید شریک زندگی ات با عقاید تو متفاوت است، با احترام به نظریاتش گوش کن. احترام باعث می شود که او بتواند خودش باشد . 

 

  

3.راز عشق در این است که به یکدیگر سخت نگیرید .

عشقی که آزادانه هدیه نشود اسارت است . 
 

 

4.راز عشق در این است که

هر روز کاری کنی که شریک زندگی ات را خوشحال کند ،

کاری مثل دادن هدیه ای کوچک، تحسین، لبخندی از روی محبت . 

نگذار که جویبار محبت از کمی باران ، بخشکد.

 

5.راز عشق در این است که رابطه تان را مانند یک باغ، با محبت تزئین کنید. 

بذر علاقه ها و عقیده های تازه را بکار که زیبایی بروید .

ضمنا فراموش نکن که باغ را باید هرس کرد ، مبادا غنچه های گل پوشیده از علف های هرز عادت شود .

برای اینکه عشق همواره با طراوت بماند باید به آن مثل هنر خلاقانه نگاه کرد.

 

 


6.راز عشق در خوش مشربی است .

شوخی با دیگران را فراموش نکن، در ضمن مراقب شوخی هایت هم باش .

شوخی نا پسند نکن . شوخی باید از روی حسن نیت باشد، نه نیشدار .

 

  


7.راز عشق در این است که حقیقت اصلی عشق، یعنی تفکر را از یاد نبری.

آیا یک رابطه دراز مدت، مهم تر از اختلافات کوچک و زود گذر نیست ؟

 

8.راز عشق در این است که مانع بروز هیجانات منفی در وجودت شوی،

و صبر کنی تا خون سردی را دوباره به دست آوری

با این که احساس جلوه الهام است، اما شخص عصبانی نمی تواند چیز ها را با وضوح درک کند .

قلبت را آرام کن . 

تنها به این وسیله است که می توانی چیز ها را آنگونه که هستند، در یابی .

 

9.راز عشق در این است که طرف مقابلت را تحسین کنی .

هر گز با فرض این که خودش این چیز ها را می داند، از تحسین غافل نشو .

مشکلی پیش نخواهد آمد اگر بار ها با خلوص نیت بگویی : دوستت دارم 

گر چه احساسات بشری به قدمت نسل بشر است، اما کلمات همواره تازه و جوان خواهند ماند .

 


 

10.راز عشق در این است که در سکوت دست یکدیگر را بگیرید .

کم کم یاد می گیرید که بدون کلام رابطه برقرار کنید .


+ نوشته شده در دو شنبه 12 دی 1390برچسب:,ساعت 11:24 توسط دنيا رضائي |
عاشق شدن  <-PostCategory-> 

عاشق شدن چيز ساده ايست ... مهم عاشق ماندن است، بي انتها ... بي زوال ... تا ابد ... بي منت..

 


+ نوشته شده در دو شنبه 12 دی 1390برچسب:,ساعت 10:39 توسط دنيا رضائي |
خدا را شكر كنيم  <-PostCategory-> 

 

خدا را شکر که هر روز صبح باید با زنگ ساعت بیدار شوم، این یعنی من هنوز زنده ام

 

خدا را شکر که گاهی اوقات بیمار میشوم، این یعنی بیاد آورم که اغلب اوقات سالم هستم 

خدا را شکر که مالیات می پردازم، این یعنی شغل و درآمدی دارم و بیکار نیستم

خدا را شکر که لباسهایم کمی برایم تنگ شده اند، این یعنی غذای کافی برای خوردن دارم

خدا را شکر که در پایان روز از خستگی از پا می افتم، این یعنی توان سخت کار کردن را دارم

خدا را شکر که باید زمین را بشویم و پنجره ها را تمیز کنم، این یعنی من خانه ای دارم
خدا را شکر که در جائی دور جای پارک پیدا کردم این یعنی هم توان راه رفتن دارم و هم اتومبیلی برای سوار شدن

خدا را شکر که سرو صدای همسایه ها را می شنوم، این یعنی من توانائی شنیدن دارم

خدا را شکر که این همه شستنی و اتو کردنی دارم، این یعنی من لباس برای پوشیدن دارم

خدا را شکر که خرید هدایای سال نو جیبم را خالی می کند این یعنی عزیزانی دارم که می توانم برایشان هدیه بخرم

خدا را شکر... خدا را شکر... خدا را شکر


+ نوشته شده در دو شنبه 12 دی 1390برچسب:,ساعت 9:49 توسط دنيا رضائي |
به سلامتي پدر و مادر ها..  <-PostCategory-> 
هميشه مادر را به مداد تشبيه ميکردم
که با هر بار تراشيده شدن، کوچک و کوچک تر ميشود…
ولي پدر ...
... ... ... ...
يک خودکار شکيل و زيباست که در ظاهر ابهتش را هميشه حفظ ميکند
خم به ابرو نمياورد و خيلي سخت تر از اين حرفهاست
فقط هيچ کس نميبيند و نميداند که چقدر ديگر ميتواند بنويسد …
بياييد قدردان باشيم ...
به سلامتي پدر و
مادرها

+ نوشته شده در شنبه 10 دی 1390برچسب:,ساعت 16:6 توسط دنيا رضائي |
دل ات را بتكان  <-PostCategory-> 

دلـت را بتـکان

غصه هایت که ریخت، تو هم همه را فراموش کن
دلت را بتکان
اشتباهایت وقتی افتاد روی زمین

بگذار همانجا بماند
فقط از لا به لای اشتباه هایت، یک تجربه را بیرون بکش
قاب کن و بزن به دیوار دلت
 

دلت را محکم تر اگر بتکانی
تمام کینه هایت هم می ریزد
و تمام آن غم های بزرگ
و همه حسرت ها و آرزوهایت
 

باز هم محکم تر از قبل بتکان
تا این بار همه آن عشق های بچه گربه ای هم بیفتد

 

حالا آرام تر، آرام تر بتکان
تا خاطره هایت نیفتد
تلخ یا شیرین، چه تفاوت می کند؟
خاطره، خاطره است
باید باشد، باید بماند

 

کافی ست؟
نه، هنوز دلت خاک دارد
یک تکان دیگر بس است
تکاندی؟
دلت را ببین
چقدر تمیز شد ... دلت سبک شد؟

 

حالا این دل جای "او"ست
دعوتش کن
این دل مال "او"ست...
همه چیز ریخت از دلت، همه چیز افتاد و حالا

 

و حالا تو ماندی و یک دل
یک دل و یک قاب تجربه
یک قاب تجربه و مشتی خاطره
مشتی خاطره و یک "او

خـانه تـکانی دلـت مبـارک


+ نوشته شده در شنبه 10 دی 1390برچسب:,

ساعت 14:46 توسط دنيا رضائي |
روز مبادا  <-PostCategory-> 

 

دوستت دارم‌ ها را نگه می‌داری برای روز مبادا،
دلم تنگ شده‌ها را، عاشقتم‌ها را..
این‌ جمله‌ها را که ارزشمندند الکی خرج کسی نمی‌کنی
باید آدمش پیدا شود
باید همان لحظه از خودت مطمئن باشی و باید بدانی که فردا،
از امروز گفتنش پشیمان نخواهی شد

 

 

سِن ات که بالا می‌رود کلی دوستت دارم پیشت مانده،
کلی دلم تنگ شده و عاشقتم مانده که خرج کسی نکرده‌ای و روی هم تلنبار شده‌اند
فرصت نداری صندوقت را خالی کنی
صندوقت سنگین شده و نمی‌توانی با خودت بِکشی‌اش

 

 

شروع می‌کنی به خرج کردنشان

توی میهمانی اگر نگاهت کرد
اگر نگاهش را دوست داشتی
توی رقص اگر پا‌ به ‌پایت آمد
اگر هوایت را داشت
اگر با تو ترانه را به صدای بلند خواند
توی جلسه اگر حرفی را گفت که حرف تو بود
اگر استدلالی کرد که تکانت داد
در سفر اگر شوخ و شنگ بود
اگر مدام به خنده‌ات انداخت
و اگر منظره‌های قشنگ را نشانت داد

 

 

براي یکی یک دوستت دارم خرج می‌کنی
برای یکی یک دلم برایت تنگ می‌شود خرج می‌کنی
یک چقدر زیبایی
یک با من می‌مانی؟

 

 

بعد می‌بینی آدم‌ها با تو فاصله می‌گیرند
متهمت می‌کنند به هیزی..
به مخ‌زدن ... به اعتماد آدم‌ها
سواستفاده کردن، به پیری و معرکه‌گیری..
اما بگذار به سن تو برسند
بگذار صندوقچه‌شان لبریز شود آن‌‌وقت حال امروز تو را می‌فهمند بدون این‌که تو را به یاد بیاورند
غریب است دوست داشتن..
و عجیب تر از آن است دوست داشته شدن

 

 

وقتی می‌دانیم کسی با جان و دل دوستمان دارد..
و نفس‌ها و صدا و نگاهمان در روح و جانش ریشه دوانده؛
به بازیش می‌گیریم هر چه او عاشق‌تر، ما سرخوش‌تر، هر چه او دل نازک‌تر، ما بی رحم ‌تر

تقصیر از ما نیست؛
تمامیِ قصه هایِ عاشقانه، اینگونه به گوشمان خوانده شده‌اند

                                                         

 

 

 


+ نوشته شده در شنبه 10 دی 1390برچسب:,ساعت 14:16 توسط دنيا رضائي |
خدا آنجاست..  <-PostCategory-> 

خدا در نگاه منتظر کسی است که به دنبال خبری از توست.

در قلبی است که برای تو می تپد ... 

خدا در لبخندی است که با نگاه مهربان تو جانی دوباره می گیرد ...

خدا آنجاست ...

خدا در خانه ای است که تنهایی در آنجا نیست ، در جمع عزیز ترین هایت است 

خدا در دستی است که به یاری می گیری ...

در قلبی است که شاد می کنی ...

در لبخندی است که به لب می نشانی ...


+ نوشته شده در چهار شنبه 7 دی 1390برچسب:,ساعت 12:17 توسط دنيا رضائي |
اگر تنها 1دقيقه از عمرتان باقي مانده بود چه مي كرديد؟  <-PostCategory-> 

من اگر بودم..

قلبم را به سوی ملکوت باز می کردم و آن را با آغوش باز می پذیرفتم.

عشقم را به همه ی دوستان و عزیزانم هدیه می کردم.

از صمیم قلب از آنها تشکر می کردم، چرا که هریک با هر آنچه که هستند به من برکت داده اند.

از اقیانوس تشکر می کردم

و از رود ها و جنگل ها.

ممنون از گل ها،

گیاهان و حیوانات.

ممنون از ستاره ها، سیاره ها و جهان هستی.

ممنون که مرا توانگر کردید، به کمک شما فهمیدم که تنها نیستم.

با تنها ثانیه ای که باقی مانده به اعماق وجود خودم نگاه می کنم و خود را می پذیرم. خود ِ واقعی ام را.

دستانم را باز می کنم و خود را در آغوش می گیرم و با شهامت، عشق و امتنان نفس می کشم.

آنچه را که هست و آنچه را که خواهد بود، می پذیرم.

اگر تنها یک دقیقه مانده باشد، پرواز می کنم...

 


+ نوشته شده در چهار شنبه 7 دی 1390برچسب:,ساعت 11:53 توسط دنيا رضائي |
حرف هايي كه زنان عاشق شنيدن شان هستند..  <-PostCategory-> 

تو زندگی منو کامل می کنی”
این به او می گوید که تنها فرد مورد علاقه شما است. همه زنها دوست دارند این جمله را از شوهرشان بشنوند. بـیـان ایـن عبـارت بـه مفهوم آن است که شما همسر خود را بصورت کامل پذیرفته ایـد و ایـنـکه او به صـورت موجودی اجتناب ناپذیر و همیشگی برای شما در آمده است. در همسرتان احساس لـذت بـخش غیر قابل تصوری بوجو آمده و تا چندین روز لبخند از لبانش جدا نخواهد شد.
 

چرا باعث زیبا شدن وجهه شما میگردد: این جـمـله اسـاسـا مـی گـوید که شما در زندگی به او نیاز داشته و نمیـتوانید بدون او به زندگی ادامه دهید. زنها از شنیدن چنین جملاتی بسیار مشعوف میگردند.


——————————————————–

“دوستت دارم” این جمله “دو کلمه ای” معروف و کوتاه کـه هـمگی ما برایـش اهـمیت بسیار زیادی قائل هستیم، می تواند تاثیر شگرفی به همراه داشته بـاشد. اگر ازدواج کرده اید خوب است هر روزه چندین بار برای همسرتان تکرارش نمایید.
چرا باعث زیبا شدن وجهه شما میگردد: گفتن این عبارت بهـمسرتان بـاعث روشن نگاه داشتن شعله های آتشی می گردد که همیشه نیاز به برافروزی دارند. اگـر در بـین شما کسانی تـا حال این جمله را به همسرشان نـگفـتـه انـد، هر گاه احساس آمادگی نمودید، تردید به خود راه نداده و آن را بیان کنید. هیچگاه از گفته خود پشیمان نخواهید شد وقتی که عکس العمل او را می بینید ( یا احساس می کنید ).

 

 
——————————————————–
 

گفتگوی عشق
اکنون که آموختید که چگونه می توانید همسر خود را خوشنود کرده و صورتش را سـرخ نمایید، اینکار را انجام دهید! فقط به این نکته فکر کنید که او در جواب کار شما در آینده چطور جبران خواهد نمود.

———————————–
 
“تو یک مادر ایده آل خواهی شد”
اغلب زنها به دنبال این هستند که روزی بچه دار شونـد. هـمـچـنین اکـثـرا با خود کلنجار می روند که آیا در این راه مـوفـق خـواهد بـود یـا خـیر. بـا گفـتن این جمله به او اطمینان می دهید که حتما به هدفش خواهد رسید. به علاوه با ارضـای نیازهای درونی او باعث آرامش و تسکین وی می شوید. بیان این کلمات از زبان شما به عنوان یک همسر، او را تبدیل به خوشحال ترین انسان روی زمین خواهد نمود.
چرا باعث زیبا شدن وجهه شما میگردد: اینـگونه بطور غیر مستقیم به همسر خود می فهمانید که مایلید از او بچه دار شوید. واضح است که این نوایی بسیار خوشایند در گوش او می باشد. از این نقطه، همسرتان بیشتر پذیرای پیشرفت و ترقی شما خواهد شد.

—————————————–

“تو بهترین دوست منی”
به او می گویید که چگونه ماورا و فراسوی مسائل جنـسی می اندیشید و به این معنی اسـت که برای رابطه اتان ارزش قائل هستید و مایلید کارهایی را بـهـمراه او انجام دهید که مردان دیگر ممکن است رغبتی به آن نداشته باشند. همسرتان بعد از شنـیـدن ایـن جمله پیوستگی مقاومت ناپذیری با شما پیدا خواهد نمود.

چرا باعث زیبا شدن وجهه شما میگردد: این جـملات شـما را در نـظر وی بـجای یـک فرد عادی که مجبور به گذراندن وقتش با او است، به انسانی معنی دار و جذاب تـبـدیـل میکند. این شما را به ابتدای لیست خواسـتگـاران پرتاب میکند چراکه شما به مهمترین نکته اشاره کرده اید: دوستی و رفاقت.
————————————————–
 


“می خواهم همه عمرم را با تو سپری کنم”
ایـن جمله ای سنگین است؛ معنی آن فاصله زیادی با دادن پیشنهاد برای ازدواج نـدارد. بنابراین پیش از گفتنش به نامزدتان مراقب عواقبش باشید. اما بخاطر داشته باشید که ریسک کردن اغلب پاداش و نتیجه مطلوب به دنبال خواهد داشت. هنگامیـکه این جـمله را بیان می دارید، او از لحاظ روانی بسیار سرکیف می گردد. جـمـلات دیـگـری کـه تقریبا همین نتیجه را داشته ولی تعهدآوری آنها کمتر می باشد، عبارتند از: ” فقط تو میتونی تا این حد منو خوشحال کنی” و ” من دوست ندارم با هیچ کس دیگری جز تو باشم.”
چرا باعث زیبا شدن وجهه شما میگردد: همـه زنـها عاشق شنیدن جملاتی حاکی بر سرسپردگی دیرپا و با دوام از همسرشان هستند. مطمـئـن بـاشیـد کـه بـعد از گفتن این جمله سلامی همیشگی را از او خواهید شنید

———————————————-

 


” تو واقعا زرنگ و باهوشی”
با تـصـدیـق نـمودن هـوش و ذکـاوت وی، ایـن معـنی را می رسانید که علاوه بر محاسن ظاهری، متوجه ذهن و فکر توانمندش نیز شده اید. هـمـسر شـما بـا شنیدن این جمله در مورد همه جوانب زندگی خود احساس رضایت و خوشنودی خواهد نمود. این سخـن نشانه احترام از طرف شما برای همسرتان محسوب میگردد.
چرا باعث زیبا شدن وجهه شما میگردد: همسرتان این مسئله را که شما فقـط بـه فـکر روابط جنسی نیستید و قادرید ماورای چنین موضوعات فکر کنید را تحسین خواهـد کرد. زنها عاشق مردان صـمـیمی و خـوش قـلب مـی بـاشند و هیچ چیزی بهتر از بیان و تشخیص هوش و ذکاوت آنها نمی تواند صفات آقا منشانه شما را آشکار نماید.

———————————————
 
“تو زیبا تر از دوستان دیگرت هستی”
قرار دادن او از بین همتاهایش بر سکوی نخست زیبایی باعث بالا رفتن اعتمـاد بـنفـس وی شـده و سـبـب می گـردد تا هـمـسر شمـا در تـصـوراتش بر دوستان هم جنس خود بتواند فرمانروایی کند. این تحسین و تعریف بسیار مهمی در دنیای زنانه محسوب شده و امتیاز شما را در نزد همسرتان ارتقای چشمگیری خواهد داد.
چرا باعث زیبا شدن وجهه شما میگردد: گذشته از اینکه باعث می گـردد او از لحاظ زیبایی ظاهری خود را برتر از اطرافیانش تصور کند، این جمله کوتاه به همسرتان تفهیم میکند که شما تا چه حد برای وی ارزش قائل هستید. بعلاوه زمانی که دوستانش پیش شـما هستند، کمتر احساس نگرانی خواهد کرد. او در مـورد خـودش احـسـاس خـوبـی نموده و پاداش سلیقه بخرج دادن شما را خواهد داد. با اینحال یک احتمال جانبی بالقوه وجود دارد: یک همسر حسود این سخن را مدرکی برای متهم نمودن شما به اینکه قصد برانداز نمودن و چشم دوختن به دوستانش را دارید، بشمار خواهد آورد.

————————————————–

“نمی تونم بگم چقدر دلربا و زیبا هستی”
همانطور که مشخص است، این بـه او مـی رسـاند که شما وی برای شما جذاب بوده و فرد دیـگری بـه چشمتان نمی آید. از طرف دیگر باعث افزایش اعتماد بنفس در او خواهد شد.
چرا باعث زیبا شدن وجهه شما میگردد: این جمله بخصوص در روابط زناشویی بلند مدت مؤثر واقع می شود چرا که شما به همسر خود اطمینان میدهـید هنوز به او علاقه دارید. در عوض همسرتان نیز سعی خواهد کرد این زیبایی و دلربایی را با شما تقسیم نمایید. سؤالی هست؟ اینجوری فکر نمیکنید؟

———————————————–
 
“روز خوبی داشتی؟”
هـنـگامیـکه از همسر خود در مورد چگونگی گذراندن روزش پرسش میکنید، برداشت او این خواهدبود که شما انسان با فکری هستید و مشتاقید بدانید وی ساعات کاری خود را چگونه سپری کرده است. اما یـک هشـدار: ایـن سـؤال بـه هـمـسـر شـمـا مجوز آن را خواهد داد که چند ساعتی در مورد کوچکترین اتفاقاتی که برایش افتاده صحبت نمایـد. پس برای مدت زمانی طولانی آماده نشستن و شنیدن داستانهای او شوید.
چرا باعث زیبا شدن وجهه شما میگردد: زنها به آنچه که در فکر شما میگذرد، توجه زیادی دارند. پرسش در مورد چگونگی روز او نشان می دهد کـه شمـا پذیرا، مشتـاق و علاقمند به گوش دادن حرفهای همسرتان هستید. با این عمل به او فرصتی می دهیـد تا خودش را خـالی نـموده و شما را به عنوان همراز و محرم اسرار خود در نظر بگیرد. اگر چه ممکن است بیش از زمانی که انتظار دارید مجبور به شنیدن صحبتهایش شوید، اما وقتی تمام شد، او شروع به صحبت در
مورد شما خواهد کرد

 

 


+ نوشته شده در چهار شنبه 7 دی 1390برچسب:,ساعت 11:33 توسط دنيا رضائي |
عذاب وجدان..  <-PostCategory-> 

یه پسر و دختر کوچولو داشتن با هم بازي ميکردن. پسر کوچولو يه سري تيله داشت و دختر کوچولو چندتايي شيريني با خودش داشت.

پسر کوچولو به دختر کوچولو گفت من همه تيله هامو بهت ميدم؛ تو همه شيرينياتو به من بده.

دختر کوچولو قبول کرد.  پسر کوچولو بزرگترين و قشنگترين تيله رو يواشکي واسه خودش گذاشت کنار و بقيه رو به دختر کوچولو داد.

اما دختر کوچولو همون جوري که قول داده بود تمام شيرينياشو به پسرک داد.  همون شب دختر کوچولو با ارامش تمام خوابيد و خوابش برد.

ولي پسر کوچولو نمي تونست بخوابه چون به اين فکر مي کرد که همونطوري خودش بهترين تيله اشو يواشکي پنهان کرده شايد دختر کوچولو

هم مثل اون يه خورده از شيرينيهاشو قايم کرده و همه شيريني ها رو بهش نداده.


نتيجه اخلاقي داستان

عذاب وجدان هميشه مال كسي است كه صداقت ندارد 
آرامش مال كسي است كه
صداقت دارد
لذت دنيا مال كسي نيست كه با آدم صادق زندگي مي كند
آرامش دنيا مال اون كسي است كه با
وجدان صادق زندگي ميكند

+ نوشته شده در چهار شنبه 7 دی 1390برچسب:,ساعت 11:21 توسط دنيا رضائي |
30 فرق آدم هاي موفق با ديگران  <-PostCategory-> 

آدم های موفق خودشان را با افرادی كه با آنها هم فكر هستند، متحد می‌كنند. آنها اهمیت و ارزش قسمتی از یك گروه بودن را می‌دانند و می توان گفت آدم های موفق 30 فرق کلی با دیگران دارند که دانستن آنها بد نیست :

1. فرصت‌هایی را می‌بینند و پیدا می‌كنند كه دیگران آنها را نمی‌بینند.
2.
از مشكلات درس می‌گیرند، در حالی كه دیگران فقط مشكلات را می‌بینند.
3.
روی راه‌حل‌ها تمركز می‌كنند.
4.
هوشیارانه و روشمندانه موفقیت‌شان را می‌سازند، در زمانی كه دیگران آرزو می‌كنند موفقیت به سراغ‌شان‌ آید.
5.
مثل بقیه ترس‌هایی دارند ولی اجازه نمی‌دهند ترس آنها را كنترل و محدود كند.
6.
سوالات درست را به شیوه صحیح از خود می‌پرسند. سوال‌هایی كه آنها را در مسیر مثبت ذهنی و روحی قرار می‌دهد.
7.
به ندرت از چیزی شكایت می‌كنند و انرژی‌شان را به خاطر آن از دست نمی‌دهند. همه چیزی كه شكایت كردن باعث آن است فقط قرار دادن فرد در مسیر منفی‌بافی و بی‌ثمر بودن است.
8.
سرزنش نمی‌كنند (واقعا فایده‌اش چیست؟) آنها مسوولیت كارهایشان و نتایج كارهایشان را تماما به عهده می‌گیرند.
9.
وقتی ناچارند از ظرفیتی بیش از حد ظرفیت‌شان استفاده كنند همیشه راهی را برای بالا بردن ظرفیت‌شان پیدا می‌كنند و بیشتر از ظرفیت‌شان از خود توقع دارند. آنها از آنچه دارند به نحو كارآمدتری استفاده می‌كنند.
10.
همیشه مشغول، فعال و سازنده هستند. هنگامی كه اغلب افراد در حال استراحت هستند آنها برنامه‌ریزی کرده و فكر می‌كنند تا وقتی كه كارشان را انجام می‌دهند استرس كمتری داشته باشند.
11.
خودشان را با افرادی كه با آنها هم فكر هستند، متحد می‌كنند. آنها اهمیت و ارزش قسمتی از یك گروه بودن را می‌دانند.
12.
بلندپرواز هستند و دوست دارند حیرت‌انگیز باشند. آنها هوشیارانه انتخاب می‌كنند تا بهترین نوع زندگی را داشته باشند و نمی‌گذارند زندگی‌شان اتوماتیك‌وار سپری شود.
13.
به‌ وضوح و دقیقا می‌دانند كه چه چیزی در زندگی می‌خواهند و چه نمی‌خواهند. آنها بهترین واقعیت را دقیقا برای خودشان مجسم و طراحی می‌كنند به جای اینكه صرفا تماشاگر زندگی باشند.
14.
بیشتر از آنكه تقلید كنند، نوآوری می‌كنند.
15.
در انجام كارهایشان  امروز و فردا نمی‌كنند و زندگی‌شان را در انتظار رسیدن بهترین زمان برای انجام كاری از دست نمی‌دهند.
16.
آنها دانش‌آموزان مدرسه زندگی هستند و همواره برای یادگیری روی خودشان كار می‌كنند. آنها از راه‌های مختلفی مثل تحصیلات آموزشگاهی، دیدن و شنیدن، پرسیدن، خواندن و تجربه كردن یاد می‌گیرند.
17.
همیشه نیمه پر لیوان را می‌بینند و توانایی پیدا كردن راه درست را دارند.
18.
دقیقا می‌دانند كه چه كاری باید انجام دهند و زندگی‌شان را با از شاخه‌ای به شاخه‌ای دیگر پریدن از دست نمی‌دهند.
19.
ریسك‌های حساب‌شده‌ای انجام می‌دهند؛ ریسك‌های مالی، احساسی و شغلی.
20.
با مشكلات و چالش‌هایی كه برایشان پیش می‌آید سریع و تاثیرگذار روبه‌رو می‌شوند و هیچ وقت در مقابل مشكلات سرشان را زیر برف نمی‌كنند. با چالش‌ها روبه‌رو می‌شوند و از آنها برای پیشرفت خودشان بهره می‌برند.
21.
منتظر قسمت و سرنوشت و شانس نمی‌مانند تا آینده‌شان را رقم بزند. آنها بر این باورند كه با تعهد و تلاش و فعالیت، بهترین زندگی را برای خودشان می‌سازند.
22.
وقتی بیشتر مردم كاری نمی‌كنند؛ آنها مشغول فعالیت هستند. آنها قبل از اینكه مجبور به كاری بشوند، عمل می‌كنند.
23.
بیشتر از افراد معمولی روی احساسات‌شان كنترل دارند. آنها همان احساساتی را دارند كه ما داریم ولی هیچ‌گاه برده احساسات‌شان نمی‌شوند.
24.
ارتباط‌گرهای خوبی هستند و روی رابطه‌ها كار می‌كنند.
25.
برای زندگی‌شان برنامه دارند و سعی می‌كنند برنامه‌شان را عملی كنند. زندگی آنها از كارهای برنامه‌ریزی نشده و نتایج اتفاقی عاری است.
26.
در زمانی كه بیشتر مردم به هر قیمتی می‌خواهند از رنج كشیدن و بودن در شرایط سخت اجتناب كنند، افراد موفق قدر و ارزش كار كردن و بودن در شرایط سخت را می‌فهمند.
27.
ارزش‌های زندگی‌شان معلوم است و زندگی‌شان را روی همان ارزش‌ها بنا می‌كنند.
28.
تعادل دارند. وقتی از لحاظ مالی موفق هستند، می‌دانند كه پول و موفقیت مترادف هم نیستند. آنها می‌دانند افرادی كه فقط از نظر مالی در سطح مطلوبی قرار دارند، موفق نیستند. این در حالی است كه خیلی‌ها خیال می‌كنند پول همان موفقیت است. ولی آنها دریافته‌اند كه پول هم مثل بقیه چیزها یك وسیله است برای دستیابی به موفقیت.
29.
اهمیت كنترل داشتن روی خود را درك كرده‌اند. آنها قوی هستند و از اینكه راهی را می‌روند كه كمتر كسی می‌تواند برود، شاد می‌شوند.
30.
از خودشان مطمئن هستند.


+ نوشته شده در چهار شنبه 7 دی 1390برچسب:,ساعت 10:48 توسط دنيا رضائي |
برو تا بابام نيومده..  <-PostCategory-> 


+ نوشته شده در چهار شنبه 7 دی 1390برچسب:,ساعت 9:47 توسط دنيا رضائي |
فال(داستان واقعي)  <-PostCategory-> 


+ نوشته شده در سه شنبه 6 دی 1390برچسب:,ساعت 12:34 توسط دنيا رضائي |
سخن بزرگان  <-PostCategory-> 

دو چيز را هميشه فراموش كن :

خوبي كه به كسي مي كني 

بدي كه كسي به تو مي كند

 

 

 

 

هميشه به ياد داشته باش :

در مجلسي وارد شدي زبانت را نگه دار

در سفره اي نشستي شكمت را نگه دار

در خانه اي وارد شدي چشمانت را نگه دار

در نماز ايستادي دلت را نگه دار

 

 

 

 

دنيا دو روز است :

 

يك روز با تو و يك روز عليه تو

روزي كه با توست مغرور مشو و روزي كه عليه توست مايوس نشو. چرا كه هر دو پايان پذيرند

به چشمانت بياموز كه هر كسي ارزش نگاه ندارد

به دستانت بياموز كه هر گلي ارزش چيدن ندارد

به دلت بياموز كه هر عشقي ارزش پرورش ندارد

 

 

 

 

دو چيز را از هم جدا كن :

عشق و هوس

چون اولي مقدس است و دومي شيطاني ، اولي تو را به پاكي مي برد و دومي به پليدي

در دنيا فقط 3 نفر هستند كه بدون هيچ چشمداشت و منتي و فقط به خاطر خودت خواسته هايت را بر طرف ميكنند، پدر و مادرت و نفر سومي كه خودت پيدايش ميكني، مواظب باش كه از دستش ندهي و بدان كه تو هم براي او نفر سوم خواهي بود.

 

 

 

چشم و زبان ، دو سلاح بزرگ در نزد تواند، چگونه از آنها استفاده ميكني؟ مانند تيري زهرآلود يا آفتابي جهانتاب، زندگي گير يا زندگي بخش؟

بدان كه قلبت كوچك است پس نميتواني تقسيمش كني، هرگاه خواستي آن را ببخشي با تمام وجودت ببخش كه كوچكيش جبران شود

هيچگاه عشق را با محبت، دلسوزي، ترحم و دوست داشتن يكي ندان، همه اينها اجزاء كوچكتر عشق هستند نه خود عشق

هميشه با خدا درد دل كن نه با خلق خدا و فقط به او توكل كن، آنگاه مي بيني كه چگونه قبل از اينكه خودت دست به كار شوي، كارها به خوبي پيش مي روند

از خدا خواستن عزت است، اگر برآورده شود رحمت است و اگر نشود حكمت است .

از خلق خدا خواستن خفت است ، اگر برآورده شود منت است اگر نشود ذلت است .


+ نوشته شده در سه شنبه 6 دی 1390برچسب:,ساعت 10:4 توسط دنيا رضائي |
تفاوت هاي زنانه و مردانه  <-PostCategory-> 

 

آینده:
یـک زن تــا زمانیکه ازدواج نکرده نگران آینده است. یک مرد تا زمانیکه ازدواج نـکرده هــرگز نگران آینده نخواهد بود.

دست خط:

مردها زیاد به دکوراسیون دست خطشان اهمیت نمیدهند. آنها از روش "خرچنگ قورباقه" استفاده میکنند. زنان از قلم های خوشبو و رنگارنگ استفاده کرده و به "ی" ها و ن" ها قوس زیبایی میدهند. خواندن متنی که توسط یک زن نوشته شده، رنجی شاهانه است. حتی وقتی می خواهد ترکتان کند، در انتهای یادداشت یک شکلک در انتهای آن میکشد.

اسامی مستعار:

اگر سارا، نازنین، عسل و رویا با هم بیرون بروند، همدیگر را سارا، نازنین، عسل و رویا صدا خواهند زند. اگر بابک، سامان، آرش و مهرداد با هم بیرون بروند، همدیگر را هرکول، بادام زمینی، تانکر و لاک پشت صدا خواهند زد.

حمام:

یک مرد حداکثر 6 قلم جنس در حمام خود دارد. مسواک، خمیر دندان، خمیر اصلاح، خود تراش، یک قالب صابون و یک حوله. در حمام متعلق به یک زن معمولی بطور متوسط 437 قلم جنس وجود دارد. یک مرد قادر نخواهد بود اغلب این اقلام را شناسایی کند.

خواروبار:

یک زن لیستی از جنسهای مورد نیازش را تهیه نموده و برای خریدن آنها به فروشگاه میرود. یک مرد آنقدر صبر میکند تا محتویات یخچال ته بکشد و سیب زمینی ها جوانه بزنند. آنگاه بسراغ خرید میرود. او هر چیزی را که خوب بنظر برسد می خرد.

بیرون رفتن:

وقتی مردی میگوید که برای بیرون رفتن حاضر است، یعنی برای بیرون رفتن حاضر است. وقتی زنی میگوید که برای بیرون رفتن حاضر است، یعنی 4 ساعت بعد وقتی آرایشش تمام شد، آماده خواهد بود.

گربه:

زنان عاشق گربه هستند. مردان میگویند گربه ها را دوست دارند، اما در نبود زنان با لگد آنها را به بیرون پرتاب میکنند.

آینه:

مردها خودبین و مغرور هستند، آنها خودشان را در آینه چک میکنند. زنان بامزه اند، آنها تصویر خود را در هر سطح صیقلی بازدید میکنند. آینه، قاشق، پنجره های فروشگاه، ته دیگ و ماهیتابه، حتی سر طاس آقای زلفیان.

تلفن:

مردان تلفن را به عنوان یک وسیله ارتباطی برای ارسال پیامهای کوتاه و ضروری به دیگران در نظر میگیرند. یک زن و دوستش می توانند به مدت دو هفته با هم باشند و بعد از جدا شدن و رسیدن به خانه، تلفن را برداشته و به مدت سه ساعت دیگر با هم شروع به صحبت کنند.

آدرس یابی:

وقتی یک زن در حال رانندگی احساس میکند که راه را گم کرده، کنار یک فروشگاه توقف کرده و از کسی که وارد است آدرس صحیح را میپرسد. مردان این را به نشانه ضعف میدانند. آنها هرگز برای پرسیدن آدرس نمی ایستند و به مدت دو ساعت به دور خودشان میچرخند و چیزهایی شبیه این میگویند: "فکر کنم یه راه بهتر پیدا کردم،" و "میدونم که باید همین نزدیکی باشه"، اون مغازه طلا فروشی رو میشناسم.

پذیرش اشتباه:

زنان بعضی اوقات قبول میکنند که اشتباه کردند. آخرین مردی که اشتباهش را پذیرفته 25 قرن پیش از دنیا رفته است.

فرزند:

یک زن همه چیز را در مورد فرزندش می داند: قرارهای دکتر، مسابقات فوتبال، دوستان نزدیک و صمیمی، قرارهای رمانتیک، غذاهای مورد علاقه، اسرار آرزوها و رویاها. یک مرد بطور سربسته و مبهم فقط میداند برخی افراد کم سن و سال هم در خانه زندگی میکنند.

لباس شیک پوشیدن:

یک زن برای رفتن به خرید، آب دادن به گلهای باغچه، بیرون گذاشتن سطل زباله و گرفتن بسته پستی لباس شیک می پوشد. یک مرد فقط هنگام رفتن به عروسی و یا مراسم ترحیم لباس رسمی برتن میکند.

شستن لباسها:

زنان هر چند روز یک بار لباسهایشان را میشویند. مردها تک تک لباس های موجود در کمد، حتی روپوش و اونیفرم جراحی هشت سال پیش خود را می پوشند و هنگامیکه لباس تمیزی باقی نماند، یک لباس کثیف بر تن نموده و کوه ایجاد شده از لباسهای چرک خود را با آژانس به خشک شویی منتقل میکنند.

عروسی:

هنگام یاد کردن از عروسی ها، زنان در مورد "مراسم جشن" صحبت میکنند، اما مردان درباره "میهمانی های دوران مجردی" !

سبیل:

بعضی از مردان مانند هرکول پوآرو با سیبیل خوش تیپ میشوند. هیچ زنی وجود ندارد که با سبیل زیبا بنظر برسد.

اسباب بازی:
دختران کوچک عاشق عروسک بازی هستند و وقتی به سن 11 یا 12 سالگی میرسند علاقه شان را از دست میدهند. مردان هیچگاه از فکر اسباب بازی رها نمیشوند. با بالا رفتن سن آنها اسباب بازی هایشان نیز گران قیمت تر و پیچیده تر میشوند. نمونه های از اسباب بازیهای مردان: تلویزیون های مینیاتوری و کوچک، تلفنهای اتومبیل، مخلوط کن و آب میوه گیری، اکولایزرهای گرافیکی، آدم آهنی های کنترلی، گیمهای ویدئویی، هر چیزی که روشن و خاموش شده، سر و صدا کند و حداقل برای کار کردن به شش باتری نیاز داشته باشد.

پرداخت صورتحساب میز:

وقتی صورتحساب را می آورند، با اینکه کلا 15هزار تومان شده، بابک، سامان، آرش و مهرداد هر کدام 10 هزار تومان روی میز میگذارند. وقتی دختران صورتحساب را دریافت میکنند، در ابتدای دست به کیف شدن اول ماشین حسابهای خود را بیرون می آورند.

گل و گیاه:

یک زن از شوهرش میخواهد وقتی مسافرت است به گل ها آب دهد. مرد به گلها آب میدهد. زن پنج روز بعد به خانه ای پر از گلها و گیاهان پژمرده برمیگردد. کسی نمیداند چرا این اتفاق افتاده است.


+ نوشته شده در دو شنبه 5 دی 1390برچسب:,ساعت 10:33 توسط دنيا رضائي |
فال(داستان واقعي)  <-PostCategory-> 

برگرفته از كتاب داستان هاي واقعي از زندگي آمريكايي:

سال‌های سال، پدر و مادرم به خاطر فالی که در آن آمده بود «تو وهمسرت تا پایان عمر به خوبی و خوشی در کنار هم زندگی می‌کنید، با هم خوب و خوش بودند و آن فال را کنار عکس قاب‌شده‌شان گذاشته بودند که در حال خنده در ساحل کوبا انداخته بودند. من همیشه از دیدن آن عکس و آن فال کنارش لذت می‌بردم. حس ثبات به من می‌داد. انگار به هر عکس که به عکس‌شان نگاه می‌کرد، می‌گفتند که خوشبخت‌اند و قصد دارند تا ابد خوشبخت بمانند. البته بیست‌وشش سال در کنار هم زندگی کردند. هرچند، هم روزگار تلخ داشتند و هم شیرین، اما دست در دست هم توانستند زندگی مورد نظرشان را بسازند. به نظر من چیزی نبود که آن‌ها بخواهند و نداشته باشند. وقتی مادرم پا به سن پنجاه‌ویک سالگی گذاشت، پزشک‌ها تشخیص دادند که به نوع حادی از سرطان زبان مبتلا شده است. عمل جراحی، او را لال می‌کرد و تا آخر عمر فقط می‌توانست با یک لوله‌ی مخصوص غذا بخورد. ترجیح داد پرتودرمانی کند، اما سرطان به غدد لنفاوی‌اش سرایت کرد. بنابراین، گردنش را عمل کرد تا غده‌ها را دربیاورد. بعد از گذشت یک سال از تشخیص بیماری، تومور روی زبانش برگشت. به قدری ضعیف و لاغر شده بود که دیگر، توان جراحی دیگری را نداشت. چند هفته بعد، باید تراکئوتومی انجام می‌داد. در اثر این جراحی، دیگر نمی‌توانست حرف بزند و باید غذاخوردن با لوله را آغاز می‌کرد. با پدرم به این نتیجه رسیدند که دیگر تن به هیچ‌گونه جراحی ندهند و مادرم در خانه بستری شود. در این دوران دشوار، من با همسرم ازدواج کردم و تصمیم گرفتیم نزد پدر و مادرم زندگی کنیم تا هم بتوانم به پدرم کمک کنم و هم در کنار مادرم باشم. پنج هفته بعد از ازدواج من، مادرم در حضور تمامی افراد خانواده در خانه فوت کرد. (الان که دارم این جملات را می‌نویسم گریه می‌کنم.)
روز بعد از مرگ مادرم، اعضای خانواده را برای صرف غذا به رستوران بردیم. واقعاً حوصله‌ی غذاپختن برای آن‌همه آدم را نداشتیم. پدرم یک رستوران ویتنامی را انتخاب کرد. شام‌مان را خوردیم و درباره‌ی مادرم و خاطراتش صحبت کردیم. لحظه‌ی تلخ شیرینی بود؛ همه‌مان خیلی دوستش داشتیم، اما ضمناً خوشحال بودیم که دیگر زجر نمی‌کشد. بعد از شام، فال‌هایمان را باز کردیم. شوهرم فالش را خواند: «تو و همسرت تا پایان عمر به خوبی و خوشی در کنار هم زندگی می‌کنید.» ما آن عکس را کنار عکس قاب‌شده‌ی روز عروسی‌مان گذاشته‌ایم


+ نوشته شده در دو شنبه 5 دی 1390برچسب:,ساعت 9:49 توسط دنيا رضائي |
افسانه اي كه دزدان تعريف مي كنند..  <-PostCategory-> 

روایت می‌کنند زمانی که استاد با حواریون از بیابان می‌گذشت، شب فرا رسید. استاد گفت: «پیئترو حالا چه کار کنیم؟»
پیئترو گفت: «اون پائین یک گله است. با من بیائید!»
آهسته آهسته، یکی پس از دیگری به گله رسیدند.
«شکر بر خدا و درود بر مریم! می‌تونید برای امشب پناه‌مون بدید؟ زائرین بینوای خسته هستیم و از گرسنگی هلاک!»
مباشر و چوپان‌هاش گفتند: «شکر بر خدا و درود بر مریم!»
اما از جاشون تکون نخوردند و داشتند خمیر رو روی تخته پهن می‌کردند و فکر کردند که اگر این سیزده نفرو به خوردن تعارف کنند، خودشون همه گرسنه می‌مونند. پس گفتند:  «کاهدانی اون‌جاست. برین بخوابین.»
استاد بینوا و حواریون، خودشونو جمع و جور کردند و صم و بکم رفتند تا بخوابند. تازه به خواب رفته بودند که سر و صدای چند تا دزد که از راه رسیده بودند، به گوش‌شون خورد: «کسی از جاش تکون نخوره!» و التماس و صدای کتک و صدای دویدن مباشر و شاگردها که به دشت پا به فرار می‌گذاشتند، شنیده شد.
وقتی که دزدها پیروز میدان شدند، گله‌رو چپاول کردند و  بعد، سری به کاهدونی زدند: «همه بی‌حرکت! کی اون‌جاست؟»
پیئترو گفت: «سیزده زائر بینوای خسته و مرده.»
«که این‌طوره، پس بیائید. خمیر روی تخته است. دست‌نخورده‌یِ دست‌نخورده. به کوری چشم این گله‌دارها، خودتونو سیر کنید که ما باید بریم دنبال کارمون!»
اون طفلکی‌ها از اون‌جایی که گرسنه بودند، با همین یه تعارف به‌طرف تخته دویدند و پیئترو گفت: «خدا پدر این دزدارو بیامرزه که بهتر از ثروتمندها به فکر گداگشنه‌ها هستن.»
حواریون گفتند: «خدا پدرشونو بیامرزه!» و شام جانانه‌ای  خوردند.


+ نوشته شده در یک شنبه 4 دی 1390برچسب:,ساعت 14:58 توسط دنيا رضائي |
مطالب پيشين
» نقطه آغاز
» از طرف دوست عزیزم : عقیل خالقی
» احمد شاملو
» يك عاشقانه ي آرام - نادر ابراهيمي
» رسول یونان
» سکوت
» پاییز و آسمان ابرییش
» یادت باشد
» گاه بی ما ..
» پاییز
» دوباره
» گابریل گارسیا مارکز
» دوستت دارم..
» یه آدم هایی..
» فقط با تو..
» پائولو کوئلیو
» هريت بيچر استُو
» ترسیم نقش بر قالی زندگی( عرفان نظر آهاری )
» واژگان دل
» پائولو کوئیلو
» ویکتور هوگو
» لب
» اولین دیدار
» بگو دوستت دارم...
» فقط عاشقا بخونن♥♥
» قرارداد ها
» همیشه باید کسی باشد..
» مرد باش
» سه راه
» تقصیر من بود..
» عاشقت خواهم ماند..
» دلم برای کسی تنگ است.. (حمید مصدق)
» مرا ببوس
» لب
» چشمانت
» خوشبختی.
» می نویسمت
» روزمره گی
» ..
» چه کسی تو را به خاطر خودت دوست دارد؟
» قصر عشق من و تو
» زندگی می کنم..
» اگر می دانستی چقدر دلتنگ تو هستم..
» اسارت
» بهشت
» عشق
» اگر می دانستم این آخرین دقایقی است که تو را می بینم...
» تنهائی





موضوعات
سخن بزرگان
عاشقانه
زندگي
ايمان
شعر
پيوندها


زیرنویس فیلم عاشقانه subf2m جغرافیای کوچک من Best Music center کشتی کج NEGARIN PAINTING GALLERY love پیکسها / جدیدترین عکس های بازیگران ایرانی b0y ill اخبار بیا تو 2 موزیک شوهر میییییخوام ! دل باخته گود موزیک موزیک خوب دانلود موزیک و اهنگ های روز .:تک درخت عشق:. بی خیـــــــــــــــال دنیا چیستانستان پسرک تنها عاشقانه ها » آهنگ پیشواز این منم خسته و تنها در این کلبهء تنگ ••▪▪••●●* ...همه هستی من...*●●••▪▪•• زیباترین هدیه قصر كاغذي... سکوت 110133 کلبه ی عاشقان موزیک جدید دنیای نقره ای دل نوشته های پرنده مهاجر تنهای متفاوت welcom جدیدترین آهنگهای ایرانی دغدغه های جَوُنا مهدي موعود دل نوشته های یک دیوانه همه جوره .... .‏§‏*لب تو لب‏*‏.‏*‏‏§‏ روستای تاریخی هنجن وب سايت كردها جنگ نرم يا سنگر نت ضد دخترا_پسری بیا2 کرمان جوان دختـــران آفتاب در حسرت اما...!! زنان بدون مرز به كلبه ي كوچك من خوش آمديد ازدست عزیزان چه بگویم گله ای.... عشق رویایی مد زیبایی و... احساس برتر ܓܨღ سمــــ♥ــانــــ♥ــــه ღܓܨ دل نوشته های پرنده مهاجر بهترین ها چشم انتظار سکـــــــــــــــــــــــو ت بازیگران لاتين مشاوره حقوقي انواع مطالب خواندنی دختر ايروني انجمن جلو افتادگان ذهني دانشگاه ازاد خميني شهر-اصفهان رمان و شعر قاب زيباي پنجره قند و عسل عاشقانه ها عاشقيزم من او ندارم دخترك تنها درد دل و ترانه زندگي دوباره كلام ناب ترين هاي من و همسرم عشق يعني انتظار ✔ یادداشت هـای فوق سرّی ✔ اين منم خسته و تنها (پسرك تنها) تراختور اف سي به نام خداوند مهر آفرين هر چه مي خواهد دل تنگت بگو ساحل نشين اشك دختر شاه پريون خون آبي دهكده غمها كلام ღ بـهـتـریـن شـعـرهــایی که خــونـدم ღ خون آبي سيبي بچين حوا بگذار از زمين هم بيرونمان كنند.. منو تنها من عشق من دوست دارم کیت اگزوز زنون قوی چراغ لیزری دوچرخه
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان دنياي بي انتها و آدرس donyaye-donya.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





فال حافظ

جوک و اس ام اس

قالب های نازترین

زیباترین سایت ایرانی

جدید ترین سایت عکس

نازترین عکسهای ایرانی

پيوندهاي روزانه

کیت اگزوز ریموت دار برقی
ارسال هوایی بار از چین
خرید از علی اکسپرس

 

فال حافظ

جوک و اس ام اس

قالب های نازترین

زیباترین سایت ایرانی

جدید ترین سایت عکس

نازترین عکسهای ایرانی

طراح قالب

Power By:LoxBlog.Com & NazTarin.Com