دنياي بي انتها

منوي اصلي
صفحه اصلي
پروفايل مدير
عناوين وبلاگ
آرشيو وبلاگ
پست الكترونيكي

درباره وبلاگ
به وبلاگ من خوش آمدید
آرشيو
مرداد 1392
آبان 1391
مهر 1391
شهريور 1391
مرداد 1391
تير 1391
خرداد 1391
ارديبهشت 1391
فروردين 1391
اسفند 1390
بهمن 1390
دی 1390
آذر 1390
آبان 1390
نويسندگان
دنيا رضائي
کد هاي جاوا

ورود اعضا:


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 5
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 101
بازدید ماه : 969
بازدید کل : 452333
تعداد مطالب : 247
تعداد نظرات : 214
تعداد آنلاین : 1



از طرف دوست عزیزم : عقیل خالقی  <-PostCategory-> 

صورتت ماه من است
عشق تو یک گل سرخ
غم تو شعر ترین لحظه ی اندیشه ی من
به تو می اندیشم
من در آن لحظه که یک غنچه ی عشق
می شکوفد در باغ
می زند ساز امید
به تو می اندیشم
ای تبسم پس از اشک
ای شفق در افق دریاها
بهتر از شبنم و گل
به تو می اندیشم


+ نوشته شده در شنبه 6 آبان 1391برچسب:,ساعت 12:7 توسط دنيا رضائي |
احمد شاملو  <-PostCategory-> 

کوه با نخستین سنگ ها آغاز می شود
و انسان با نخستین درد
در من زندانی ، ستمگری بود
که به آواز زنجیرش خو نمیکرد
من با نخستین نگاه تو آغاز شدم

 


+ نوشته شده در سه شنبه 18 مهر 1391برچسب:,ساعت 13:41 توسط دنيا رضائي |
رسول یونان  <-PostCategory-> 

 

 

 
 
مانده‌ام

 

 

 

 

 
چگونه تو را فراموش كنم

 

 


 

 
اگر تو را فراموش كنم

 

 


 

 
بايد

 

 


 

 
سال‌هايي را نيز كه با تو بوده‌ام

 

 

  

 

 
 
فراموش كنم

 

 


 

 
دريا را فراموش كنم

 

 


 

 
و كافه‌هاي غروب را

 

 


 

 
باران را

 

 


 

 
اسب‌ها و جاده‌ها را

 

 


 

 
بايد

 

 


 

 
دنيا را

 

 


 

 
زندگي را

 

 


 

 
و خودم را نيز فراموش كنم

 

 

 

 

 

تو با همه‌ چيز درآميخته‌اي

 



+ نوشته شده در دو شنبه 10 مهر 1391برچسب:,ساعت 10:26 توسط دنيا رضائي |
گاه بی ما ..  <-PostCategory-> 



گاه بر دل گاه در گِل

 

  گاه در بر گاه بر در 

 

 
گاه در عرش گاه بر فرش

 

گاه در فراز گاه در فرود

 

 
گاه در یاد گاه در باد

 

 

گاه با ما گاه بی ما,گاه بی ما و گاه بی ما...

+ نوشته شده در دو شنبه 10 مهر 1391برچسب:,ساعت 9:31 توسط دنيا رضائي |
دوباره  <-PostCategory-> 

من دوباره
عاشقت خواهم کرد
در فصل عاشقی . . .

آن زمان که
انارهای پاییزی بر لبانم میترکند
و ناگهان بوسه حادث میشود . . .

همان بوسه ایی که روزی اثرش بر گونه هایت جا مانده بود
 
دوست دارم در آغوشت برگ ریزانی به پا کنم
که هیچ پاییــــــــــــزی تا به حال به چشم خود ندیده باشد


+ نوشته شده در شنبه 25 شهريور 1391برچسب:,ساعت 10:27 توسط دنيا رضائي |
فقط با تو..  <-PostCategory-> 

چه خوبه عاشقی اما فقط با تو

ببینم هر شب رویای چشم هات رو

چه احساس قشنگی من به تو دارم

چقدر خوبه که میدونی دوست دارم

چه خوبه اینکه حالم رو تو میدونی

همه حرف هام رو از چشم هام تو میخونی

تو دلواپسی هام هستی کنار من

میدونم قدر این عشق رو تو میدونی

چقدر خوبه که تو آرومی

چقدر خوبه همش تو جلو چشم هامی

تو دنیامی

نفس هامی

چقدر خوبه که هر لحظه تو رویامی

 


+ نوشته شده در یک شنبه 19 شهريور 1391برچسب:,ساعت 10:42 توسط دنيا رضائي |
لب  <-PostCategory-> 
دلم لب میخواهد
لبهایت را به من بده

میخواهم آنها را بشکافم

و درونشان کلماتی بریزم

که محتاج شنیدنشان هستم
....

+ نوشته شده در دو شنبه 6 شهريور 1391برچسب:,ساعت 14:6 توسط دنيا رضائي |
بگو دوستت دارم...  <-PostCategory-> 

بگو "دوستت دارم" تا زیباتر از قبل شوم
جز هنگام دوست داشتن تو، من زیبایی ندارم..
بگو "دوستت دارم" تا از فرط شوق، انگشتانم بدرخشند ...
و پیشانیم تلالوِ الماس بگیرد
بگو "دوستت دارم"
«همین حالا» بگو... تردید نکن
...

عشق هایی هست که تاخیر نمی شناسند
بگو تا به قداست احساسم بیافزایی
تا خلوص عاشقانه هایم به پای انجیل برسد ♥ ♥ ♥
اگر دوستم بداری، تقویم را به هم می ریزم
فصل هایی را کنار می گذارم و فصل هایی به آن می افزایم..
.
.
بگو "دوستت دارم" تا قصیده هایم از آب، روان تر بجوشند..
و نوشته هایم، همچو کلام وحی، منزلت بگیرند !
. . .
اگر عشق من شوی... پادشاهی می شوم که
به خاطر تو همراهِ سپاهم ،مقابل خورشید و ماه هم می ایستم..



+ نوشته شده در دو شنبه 23 مرداد 1391برچسب:,ساعت 10:57 توسط دنيا رضائي |
همیشه باید کسی باشد..  <-PostCategory-> 
هميـشه بـايد کـسی بـاشد ...
کـه معـنی سـه نقـطه هـای انتـهای جملـه هایـت را بفهمـد ...
همـیشـه بایـد کسـی باشد ...
تا بغض هـايت را قبل از لرزیدن چـانه ات بـفهمد ...
بـاید کـسی بـاشد ...
...
کـه وقتـی صدایـت لرزیـد ، بفـهمـد ...
که اگـر سکـوت کردی ، بـفهـمد ...
کـسی بـاشد ...
کـه اگر بـهانـه گیـر شدی بـفهـمد ...
کسی بـاشد ...
کـه اگر سردرد را بهـانه آوردی برای رفتـن و نبـودن ،
بفـهمـد به تـوجهـش احتـياج داری ...
بـفهـمد کـه درد داری ...
که زنـدگی درد دارد ...
کـه دلگـیری ...
بـفهـمد کـه دلت برای قدم زدن زیـر باران ...
برای بوسـیدنـش ...
برای یـك آغـوش گرم تـنگ شـده است ...
هـمیـشه بـاید کـسی بـاشد ...
هَــــمــــیــــشِــــه ...

+ نوشته شده در سه شنبه 17 مرداد 1391برچسب:,ساعت 9:30 توسط دنيا رضائي |
تقصیر من بود..  <-PostCategory-> 

تقصیر من بود 

که سراغ سایه را از خورشید می گرفتم 

و سراغ تو را 

از وسعت دور دریاها 

سراغ قدم هایت را از راه هایی می گرفتم 

که هرگز تو را 

حتی به خواب عبور هم ندیده بودند 

تقصیر من بود 

 

که نامت را با عطر ستاره

 

بر بالش شب می نوشتم 

تا آسمان خواب هایم 

بوی تو را داشته باشند 

تقصیر من بود 

که برای آمدنت فال می گرفتم 

نباید گره خیال را و خاطره را 

از حقیقت تلخ روزمرگی ها باز می کردم 

که رویای آفتابی تو 

برای یک عمر عاشق ماندنم

 

کافی بود


+ نوشته شده در دو شنبه 9 مرداد 1391برچسب:,ساعت 10:12 توسط دنيا رضائي |
عاشقت خواهم ماند..  <-PostCategory-> 

عاشقت خواهم ماند، بی آنکه بدانی دوستت خواهم داشت
بی آنکه بگویم درد دل خواهم گفت بی هیچ گمانی گوش خواهم داد
بی هیچ سخنی در آغوشت خواهم گریست

بی آنکه حس کنی در تو ذوب خواهم شد
بی هیچ حراراتی، اینگونه شاید احساسم نمیرد


+ نوشته شده در دو شنبه 9 مرداد 1391برچسب:,ساعت 10:6 توسط دنيا رضائي |
دلم برای کسی تنگ است.. (حمید مصدق)  <-PostCategory-> 

دلم برای کسی تنگ است
که آفتاب صداقت را
به میهمانی گلهای باغ می آورد
و گیسوان بلندش را به بادها می داد
و دستهای سپیدش را به آب می بخشید.

دلم برای کسی تنگ است
که چشمهای قشنگش را
به عمق آبی دریای واژگون می دوخت
و شعرهای خوشی چون پرنده ها می خواند.

دلم برای کسی تنگ است
که همچو کودک معصومی
دلش برای دلم می سوخت
و مهربانی را نثار من می کرد.

دلم برای کسی تنگ است
که تا شمال ترین شمال
و در جنوب ترین جنوب
همیشه در همه جا
آه با که بتوان گفت؟
که بود با من و پیوسته نیز «بی من» بود
و کار من ز فراقش فغان و شیون بود
کسی که بی من ماند!
کسی که با من نیست!
کسی... دگر کافی ست...


+ نوشته شده در شنبه 7 مرداد 1391برچسب:,ساعت 15:57 توسط دنيا رضائي |
چشمانت  <-PostCategory-> 
تقدیم به صاحب چشمانی که آرامش قلب من است
وصدایش دلنشین ترین ترانه  من است:
 
از بودنت برایم عادتی ساختی که
بی تو بودن را باور ندارم
 
چه خوب شد که به دنیا آمدی...
و چه خوب تر شد که دنیای من شدی
 
همیشه با من بمان و بدان که
 
تا بیکران عـــشـــق ...
 
 
*عاشقانه دوستت دارم*

+ نوشته شده در شنبه 10 تير 1391برچسب:,ساعت 11:38 توسط دنيا رضائي |
زندگی می کنم..  <-PostCategory-> 

می گویند هر سن و سالی که داشته باشی


اگر کسی نباشد ،

که با یادش ،

...

چشمانت ،

از شادی یا غم پر اشک شود ،

هرگز زندگی نکرده ای

و من این روزها


زندگی می کنم

 

 


+ نوشته شده در یک شنبه 21 خرداد 1391برچسب:,ساعت 14:56 توسط دنيا رضائي |
عشق  <-PostCategory-> 
میان منُ  تو
فاصله یک باران ست
و خیالت که مرا
از پنجره می گیرد
و می برد
قدم زنان تا عشق 
می رسم به تو
با تن پوشی از آغوش
و دست هائی 
پر از  
طراوت اوّلین سلام
گل سرخی 
که گلبرگ گلبرگ
در صدای عطرها
هجا می کند تو را
میان منُ  تو
فاصله یک باران ست



+ نوشته شده در سه شنبه 16 خرداد 1391برچسب:,ساعت 11:10 توسط دنيا رضائي |
لحظه دیدار (مهدی اخوان ثالث)  <-PostCategory-> 

 

 

 

لحظه دیدار نزدیك است

باز من دیوانه ام، مستم

باز می لرزد، دلم، دستم

بازگویی در جهان دیگری هستم

های! نخراشی به غفلت گونه ام را تیغ

های،نپریشی صفای زلفكم را،دست

آبرویم رانریزی دل

ای نخورده مست

لحظه دیدار نزدیك است..


+ نوشته شده در سه شنبه 22 فروردين 1391برچسب:,ساعت 15:1 توسط دنيا رضائي |
زندگي (سهراب سپهري)  <-PostCategory-> 
زندگی ، سبزترین آیه ، در اندیشه برگ
زندگی، خاطر دریایی یک قطره، در آرامش رود
زندگی، حس شکوفایی یک مزرعه، در باور بذر
زندگی، باور دریاست در اندیشه ماهی، در تنگ
زندگی، ترجمه روشن خاک است، در آیینه عشق
زندگی، فهم نفهمیدن هاست
زندگی، پنجره ای باز، به دنیای وجود
تا که این پنجره باز است، جهانی با ماست

 

آسمان، نور، خدا، عشق، سعادت با ماست

 

 

فرصت بازی این پنجره را دریابیم



+ نوشته شده در یک شنبه 28 اسفند 1390برچسب:,ساعت 11:26 توسط دنيا رضائي |
ماهي  <-PostCategory-> 

من فکر می‌کنم
هرگز نبوده قلب من
این ‌گونه:
گرم و سرخ

احساس می‌کنم
در بدترین دقایق این شام مرگزای
چندین هزار چشمه‌ی خورشید
در دلم
می‌جوشد از یقین؛

احساس می‌کنم
در هر کنار و گوشه‌ی این شوره‌زار یأس
چندین هزار جنگل شاداب
ناگهان
می‌روید از زمین

آه ای یقین گمشده، ای ماهی گریز
در برکه‌های آینه لغزنده تو به تو
من آبگیر صافی‌ام، اینک! به سحر عشق؛
از برکه‌های آینه راهی به من بجو


+ نوشته شده در یک شنبه 7 اسفند 1390برچسب:,ساعت 11:28 توسط دنيا رضائي |
عکس  <-PostCategory-> 

گاهی عکسی را می سوزانیم
گاهی عکسی ما را می سوزاند
گاهی با دیدن یک عکس ساعت ها گریه می کنیم
گاهی سالها با یک عکس زندگی می کنیم..


+ نوشته شده در چهار شنبه 3 اسفند 1390برچسب:,ساعت 12:5 توسط دنيا رضائي |
عاشقانه  <-PostCategory-> 

دوســـت دارم این روي نوک پنجـــــه بلند شدن ها را
و بوســــیدن لب های تـــــــــو را
همان لحظه هایی که تو یک عالمه
مــَــــرد
می شوی
و مــَـــــن یک عالمه زن !!

 


+ نوشته شده در یک شنبه 9 بهمن 1390برچسب:,ساعت 11:36 توسط دنيا رضائي |
وفاداري (ريچارد تمپلر)  <-PostCategory-> 

«...ما پیمان به آخر برده‌ایم! ما گفتیم؛
و با گام‌های مشتاق فرو خواهیم رفت،
با تاجی سرخ در دل تاریکی»

این قطعه‌ای از شعر رابرت بروک به نام تپه است که گمان می‌کنم درباره‌ی دوستی باشد. می‌تواند راجع به چیز کاملاً متفاوتی نیز باشد که مشخص‌کردن آن همواره دشوار است. اما به نظر من درباره‌ی دوستی میان دو دلداده، یا دو رفیق است. درباره‌ی وفادارماندن، پیمان به آخر بردن، اطمینان‌کردن و باورداشتن. می‌تواند درباره‌ی حفظ پیمان به معنایی مذهبی نیز باشد، اما از آنجا که من شعر بروک را خوانده‌ام، گمان نمی‌کنم.
وفادارماندن به معنای انجام وعده‌هایی است که کرده‌اید، رفتن در دل تاریکی با تاجی سرخ، مغرور و بااشتیاق، در کنار دوستان ماندن در هنگامه‌ی گرفتاری، با علم به اینکه کار درستی انجام داده‌اید. شاید این‌ها ارزش‌های قدیمی باشند - افتخار، وفاداری، اعتماد، غرور، حمایت، قابل اطمینان بودن، وابستگی، قدرت و دیدن چیزها از دریچه‌ی ایستادگی و پایداری - اما این موضوع از ارزش‌ آن‌ها چیزی كم نمی‌کند. ما در جامعه‌ای زندگی می‌کنیم که همه چیز را به دور می‌افکند و لذا وفای به عهد، حضورداشتن در آن جایی که وعده کرده‌اید، قابل اتکاء و اطمینان بودن، شما را به شخصی ارزشمند تبدیل می‌کند و این، چیزِ خوبی است.


+ نوشته شده در شنبه 8 بهمن 1390برچسب:,ساعت 16:44 توسط دنيا رضائي |
زندگي...  <-PostCategory-> 

زندگی، ارزش آنرا دارد که به آن فکـر کنی
زندگی، ارزش آنرا دارد که ببویی اش چوگل، که بنوشی اش چو شهد
زندگی، لحظه دیدار گلــی خفته در گهــــواره است
زندگی، شوق تبسم به لب خشکیده است
زندگی، بوسه به لبهای گلی است که به شوقت همه شب بیدارست
زندگی، شـــوق وصال یار است
زندگی، تکیه زدن بر یــار است
زندگی، چشمه جــوشان صفا و پاکـــی است
زندگی، مـــوهبت عرضه شده بر من انسان خاکـــی است
زندگی، قطعه ســرودی زیباست که چکاوک خواند
که به وجدت آرد بر ســــرشاخه امید و رجا
زندگی، راز فـروزندگی خورشید است
زندگی، اوج درخشندگـــی مهتــاب است
زندگی، شاخه گلی در دست است که بدان عشق سراپا مست است
زندگی، طعــم خوش زیستن است، شور عشق برانگیختن است
زندگی، خاطــــره یک شب خوش، زیـــر نور مهتاب،
روی یک نیمکت چـــوبی سبـــز، ثبت در سینـــه است
زندگی، گـوش سپردن به اذان صبح است که نوید صبـح است
زندگی، گاه شده است خوش نیاید به مذاق
زندگی گاه شده است که برد بیراهم
زندگی، هر چه که هست، طعـــم خوبی دارد، رنگ خوبــــی دارد


+ نوشته شده در شنبه 8 بهمن 1390برچسب:,ساعت 11:16 توسط دنيا رضائي |
نوشابه خوردن با تو  <-PostCategory-> 

نوشابه خوردن با تو

حتي از رفتن به "سن سباستين" هم زيباتره

تا اندازه اي به خاطر پيراهن نارنجي ايست كه به تن كردي

  شبيه "سن سباستيني" بهتر و شادتري..

البته بخشي از اين هم بخاطر عشقم به توست

در يك بعد از ظهر گرم

بر مي گرديم و به همديگر نگاه مي كنيم و دست بر شانه ي همديگر جلو مي رويم

مانند درختي كه در محيط اطرافش نفس مي كشد..

و تابلوي پرتره اي را مي بينم كه يه نظر مي رسد هيچ صورتي ندارد.. فقط نقاشي ست

ناگهان اين سوال به ذهنم مي رسد كه براي چه نقاشي بايد چنين كاري كند

       به تو نگاه مي كنم و ترجيح مي دهم  كه به جاي همه ي پرتره هاي دنيا

                          فقط و فقط و فقط به تو نگاه كنم

 


+ نوشته شده در دو شنبه 3 بهمن 1390برچسب:,ساعت 11:29 توسط دنيا رضائي |
دنيا..  <-PostCategory-> 

آغاز با خدا
پایان بی خدا
پیدا نمی کند

    در زندگی سقوط
    راحت تر از صعود
    انجام می شود

از این همه گناه
تنها به عاشقی
اقرار می کنم

         از ناخدا شدن
         تا با خدا شدن
         بسیار فاصله است

هر شک به ابتدا
با شک به انتها
همراه می شود

                     تغییر سرنوشت
                      از حدس سرنوشت
                        همواره بهتر است

در لحظه ی کمال
سرتاسر جهان
بی نقص و کامل است

              خوشبختی از قضا
              با بخشش و عطا
              تکثیر می شود

بی رنج اشتباه
انسان به اکتشاف
هرگز نمی رسد

         تدبیر غربیان
          با عشق شرقیان
            ترکیب می شود

هر شعر تازه ای
با حرف تازه ای
آغاز گشته است

                        از اولین اذان
                        تا آخرین نماز
                        یک عمر فاصله ست

هر اشک آسمان
در جستجوی گل
از دیده جاری است

در اوج آسمان
آرامش بزرگ
همواره حاکم است

              با اختراع پول
              خوشبختی بشر
              دشوار گشته است

هر کسب نعمتی
با حذف نعمتی
آغاز می شود


                         در شهر عاشقان
                          عاشق تر از خدا
                            پیدا نمی شود

هر عصر تازه ای
با دید تازه ای
آغاز می شود

بی فتح روح خویش
هرگز به فتح غیر
قادر نمی شویم

                   بی حق انتخاب
                   زیباترین بهشت
                   قعر جهنم است

بی باور طلوع
افسانه ی غروب
زیبا نمی شود

در راه نادرست
برگشتن درست
اوج شهامت است

                          دنیای عاشقان
                        با جذر و مد عشق
                         ویران نمی شود

ارابه های عشق
از وادی جنون
باید گذر کنند

                         در قلب عاشقان
                          یک غایب بزرگ
                           همواره حاضر است

از سرزمین عشق
هرگز مسافری
هجرت نکرده است


+ نوشته شده در دو شنبه 26 دی 1390برچسب:,ساعت 10:26 توسط دنيا رضائي |
بيخودي خنديديم  <-PostCategory-> 

بیخودی خندیدیم
که بگوییم دلی خوش داریم

بیخودی حرف زدیم
که بگوییم زبان هم داریم

و قفس هامان را
زود زود رنگ زدیم
و نشستیم لب رود
و به آب سنگ زدیم

ما به هر دیواری
آینه بخشیدیم
که تصور بکنیم
یک نفر با ماهست

ما زمان را دیدیم
خسته در ثانیه ها
باز با خود گفتیم
شب زیبایی هست!

بیخودی پرسه زدیم
صبحمان شب بشود
بیخودی حرص زدیم
سهممان کم نشود

ما خدا را با خود
سر دعوا بردیم
و قسم ها خوردیم
ما به هم بد کردیم
ما به هم بد گفتیم

بیخودی داد زدیم
که بگوییم توانا هستیم
بیخودی پرسیدیم
حال همدیگر را
که بگوییم محبت داریم
بیخودی ترسیدیم
از بیان غم خود
و تصور کردیم
که شهامت داریم

ما حقیقت ها را
زیر پا له کردیم
و چقدر حظ بردیم
که زرنگی کردیم

روی هر حادثه ای
حرفی از پول زدیم
از شما می پرسم
ما که را گول زدیم ؟


+ نوشته شده در دو شنبه 26 دی 1390برچسب:,ساعت 9:27 توسط دنيا رضائي |
زندگي  <-PostCategory-> 

آری، آری، زندگی زیباست
زندگی آتشگهی دیرنده پا برجاست
گر بیفروزیش، رقص شعله‌اش در هر کران پیداست
ورنه، خاموش است و خاموشی گناه ماست


+ نوشته شده در دو شنبه 19 دی 1390برچسب:,ساعت 13:27 توسط دنيا رضائي |
هاينريش هاينه  <-PostCategory-> 

 

دلا، دلا غمین مباش و

تقدیرت را تاب بیاور
بهارِ نو، دوباره باز پس می‌دهد،
هرچه را که زمستان از تو ربود
.

و چه بسیار که بهرِ تو مانده است
!
و چه زیباست، جهان هنوز
!
دلا، هر چه خوشش می‌داری
همه را، همه را می‌توانی دوست بداری

 


+ نوشته شده در دو شنبه 19 دی 1390برچسب:,ساعت 9:37 توسط دنيا رضائي |
باران  <-PostCategory-> 

 

باران را در آغوش می گیرم

و خودم را غرق در رویای بدون تو بودن می کنم

تو با آغوشی باز...

با آغوشی پر از نفس های پاییزی

به استقبالم می آیی...

و مرا تنگ در آغوشت می گیری

و یک نفس عمیق تو کافیست

برای دوباره جان دادنم در هوای بودنت...

 

 


+ نوشته شده در سه شنبه 13 دی 1390برچسب:,ساعت 11:16 توسط دنيا رضائي |
زندگي بايد كرد  <-PostCategory-> 
زندگی باید کرد 

گاه با یک گل سرخ 

گاه با یک دل تنگ 

گاه با سوسوی امیدی کمرنگ 

زندگی باید کرد 

گاه با غزلی از احساس 

 

گاه با خوشه ای از عطر گل یاس

 

زندگی باید کرد 

گاه با ناب ترین شعر زمان 

گاه با ساده ترین قصه یک انسان 

زندگی باید کرد 

گاه با سایه ابری سرگردان 

گاه با هاله ای از سوز پنهان 

 

گاه باید روئید

 

از پس آن باران 

گاه باید خندید 

بر غمی بی پایان 

لحظه هایت بی غم ............ 

 

روزگارت آرام ........

 



+ نوشته شده در سه شنبه 13 دی 1390برچسب:,ساعت 9:57 توسط دنيا رضائي |
ثانيه  <-PostCategory-> 

تو كه در باور مهتابی عشق
رنگ دريا داری

فكر امروزت باش
به كجا می نگری

زندگي ثانيه‌ای است
وسعت ثانيه را می‌فهمی؟

در شبی مهتابی
می‌شود در دل اين ثانيه باران بشويم

وز دلی غمزده در بستر عشق
عقدها بگشائيم
گره از كار كسی باز كنيم

و تماميت دنيامان را
از نم عاطفه لبريز كنيم

مي شود مثل نسيم
بال در بال پرستو با شوق

بوسه بر قلب شقايق بزنيم
مي شود غرق محبت بشويم

خودمان را به خدا بسپاريم
قلبمان را به صميميت عشق

دلمان را به اميد
می‌شود همدم تنهائی يك دل بشويم

بودنت تنها نيست
تو خدا را داری
و من آرامش چشمان تو را

زندگي ثانيه ای است
وسعتش را درياب
می‌شود در دل اين ثانيه كامل بشويم


+ نوشته شده در دو شنبه 12 دی 1390برچسب:,ساعت 12:53 توسط دنيا رضائي |
دل ات را بتكان  <-PostCategory-> 

دلـت را بتـکان

غصه هایت که ریخت، تو هم همه را فراموش کن
دلت را بتکان
اشتباهایت وقتی افتاد روی زمین

بگذار همانجا بماند
فقط از لا به لای اشتباه هایت، یک تجربه را بیرون بکش
قاب کن و بزن به دیوار دلت
 

دلت را محکم تر اگر بتکانی
تمام کینه هایت هم می ریزد
و تمام آن غم های بزرگ
و همه حسرت ها و آرزوهایت
 

باز هم محکم تر از قبل بتکان
تا این بار همه آن عشق های بچه گربه ای هم بیفتد

 

حالا آرام تر، آرام تر بتکان
تا خاطره هایت نیفتد
تلخ یا شیرین، چه تفاوت می کند؟
خاطره، خاطره است
باید باشد، باید بماند

 

کافی ست؟
نه، هنوز دلت خاک دارد
یک تکان دیگر بس است
تکاندی؟
دلت را ببین
چقدر تمیز شد ... دلت سبک شد؟

 

حالا این دل جای "او"ست
دعوتش کن
این دل مال "او"ست...
همه چیز ریخت از دلت، همه چیز افتاد و حالا

 

و حالا تو ماندی و یک دل
یک دل و یک قاب تجربه
یک قاب تجربه و مشتی خاطره
مشتی خاطره و یک "او

خـانه تـکانی دلـت مبـارک


+ نوشته شده در شنبه 10 دی 1390برچسب:,

ساعت 14:46 توسط دنيا رضائي |
انسان  <-PostCategory-> 

عیبی ندارد اگر زيبا نيستی
تنها لایق نام انسان باش
گاهی برو
گاهی بمان
گاهی بخند
گاهی گریه کن
گاهی حرف بزن
گاهی فریاد بزن
گاهی قدم بزن
گاهی سکوت کن
گاهی ببخش
گاهی یاد بگیر
گاهی سفر کن
گاهی اعتماد کن
گاهی فراموش کن
گاهی زندگی کن
گاهی باور کن
گاهی بزرگ باش
گاهی کوچک باش
گاهی دریا
گاهی برکه
اما همیشه
همیشه انسان باش..


+ نوشته شده در یک شنبه 20 آذر 1390برچسب:,ساعت 16:18 توسط دنيا رضائي |
زمستان  <-PostCategory-> 

زمستان گذشته است

         گل ها شكفته اند

و زمان نغمه سرايي فرا رسيده است

              و تو اي كبوتر من كه در شكاف صخره ها

و پشت سنگ ها پنهان هستي

                     بيرون بيا

و بگذار صداي شيرين  تو  را بشنوم

               و صورت زيبايت را ببينم

             زيرا اكنون ديگر زمستان به پايان رسيده است

 


+ نوشته شده در یک شنبه 20 آذر 1390برچسب:,ساعت 9:51 توسط دنيا رضائي |
سپيده  <-PostCategory-> 

سپيده كه سر بزند

در اين بيشه زار خزان زده شايد دوباره گلي برويد

شبيه آنچه در بهار بوييدي



      پس به نام زندگي هرگز مگو هرگز


+ نوشته شده در شنبه 19 آذر 1390برچسب:,ساعت 14:25 توسط دنيا رضائي |
تفاهم ازلي  <-PostCategory-> 


آه اي قلب محزون من

ديدي چگونه سودا رنگ شعر گرفت

 

ديدي كه جغرافياي فاصله را چگونه با نوازش نگاهي مي شود 

 

                         طي كرد و ناديده گرفت

 

 

ديدي كه رنج هاي كهنه را با ترنمي مي شود يكباره فراموش كرد

     ديدي كه آزادي لحظه ي ناب سر سپردن است

 

ديدي كه عشق يك اتفاق نيست

 

 

                              يك قرار قبلي است

 

مثل يك تفاهم ازلي از ازل بوده

 

                 و تا ابد ادامه خواهد داشت

 


+ نوشته شده در شنبه 19 آذر 1390برچسب:,ساعت 9:50 توسط دنيا رضائي |
حميد مصدق  <-PostCategory-> 

تو هم اي خوب من اين نكته به تكرار بگو

اين دلاويز ترين شعر جهان را

نه به يك بار و به ده بار كه صد بار بگو

" دوستت دارم " را با من بسيار بگو

 

" دوستم داري؟ " را از من بسيار بپرس


+ نوشته شده در چهار شنبه 16 آذر 1390برچسب:,ساعت 15:6 توسط دنيا رضائي |
تنها ماندن  <-PostCategory-> 

 

عشق، رفاقت، شهرت طلبی ... همه به خاطر هراس از تنها ماندن است
و شاید قوی ترین جذابیت وصال در همین باشد
كه آدمی در هنگام وصال هرگز گمان نمی برد كه روزی تنها خواهد ماند

تو گاهی خیال می كنی گمشده خود را باز یافته ای
اما بسیار زود درمی یابی كه این بازیافته ات قدری بزرگتر از بخش گمشده توست
یا قدری  كوچكتر

گاهی او را می یابی و مدت كوتاهی در خوشبختی رسیدن به او به سر می بری و اما گاه او رشد می كند و از خلاء تو یا حتی خود تو بزرگتر می شود
و دیگر در درونت نمی گنجد

 


+ نوشته شده در چهار شنبه 16 آذر 1390برچسب:,ساعت 14:19 توسط دنيا رضائي |
عاشق  <-PostCategory-> 

پــروردگـارا از عشـق امـروزمـان چیـزی بـرای فـردایـمـان بـاقـی بـگـذار به اندازه يك نگاه .. به اندازه يك لبخند.. تا به ياد داشته باشيم كه روزي عاشق هم بوديم..


+ نوشته شده در چهار شنبه 16 آذر 1390برچسب:,ساعت 11:3 توسط دنيا رضائي |
آفرينش  <-PostCategory-> 

خداوند روز اول آفتاب را آفرید

روز دوم دریا را

روز سوم صدا را

روز چهارم رنگ ها را

روز پنجم حیوانات را

روز ششم انسان را

و روز هفتم خداوند اندیشید دیگر چه چیزی را نیافریده است ؟

پس تو را برای من آفرید

 


+ نوشته شده در چهار شنبه 16 آذر 1390برچسب:,ساعت 9:55 توسط دنيا رضائي |
آغوش تو  <-PostCategory-> 

و من
هر شب
به بالشم
كه از جنس خيال نرم آغوش توست ، مي سپارم
كه مرا
درست در ساعت ماه ومهتاب
بيدار كند ...
مبادا كه شبي ، تماشاي آسماني نگاهت را
زير باران نوازش و بوسه
خواب بمانم ...


+ نوشته شده در چهار شنبه 16 آذر 1390برچسب:,ساعت 9:53 توسط دنيا رضائي |
مطالب پيشين
» نقطه آغاز
» از طرف دوست عزیزم : عقیل خالقی
» احمد شاملو
» يك عاشقانه ي آرام - نادر ابراهيمي
» رسول یونان
» سکوت
» پاییز و آسمان ابرییش
» یادت باشد
» گاه بی ما ..
» پاییز
» دوباره
» گابریل گارسیا مارکز
» دوستت دارم..
» یه آدم هایی..
» فقط با تو..
» پائولو کوئلیو
» هريت بيچر استُو
» ترسیم نقش بر قالی زندگی( عرفان نظر آهاری )
» واژگان دل
» پائولو کوئیلو
» ویکتور هوگو
» لب
» اولین دیدار
» بگو دوستت دارم...
» فقط عاشقا بخونن♥♥
» قرارداد ها
» همیشه باید کسی باشد..
» مرد باش
» سه راه
» تقصیر من بود..
» عاشقت خواهم ماند..
» دلم برای کسی تنگ است.. (حمید مصدق)
» مرا ببوس
» لب
» چشمانت
» خوشبختی.
» می نویسمت
» روزمره گی
» ..
» چه کسی تو را به خاطر خودت دوست دارد؟
» قصر عشق من و تو
» زندگی می کنم..
» اگر می دانستی چقدر دلتنگ تو هستم..
» اسارت
» بهشت
» عشق
» اگر می دانستم این آخرین دقایقی است که تو را می بینم...
» تنهائی


صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 6 صفحه بعد


موضوعات
سخن بزرگان
عاشقانه
زندگي
ايمان
شعر
پيوندها


زیرنویس فیلم عاشقانه subf2m جغرافیای کوچک من Best Music center کشتی کج NEGARIN PAINTING GALLERY love پیکسها / جدیدترین عکس های بازیگران ایرانی b0y ill اخبار بیا تو 2 موزیک شوهر میییییخوام ! دل باخته گود موزیک موزیک خوب دانلود موزیک و اهنگ های روز .:تک درخت عشق:. بی خیـــــــــــــــال دنیا چیستانستان پسرک تنها عاشقانه ها » آهنگ پیشواز این منم خسته و تنها در این کلبهء تنگ ••▪▪••●●* ...همه هستی من...*●●••▪▪•• زیباترین هدیه قصر كاغذي... سکوت 110133 کلبه ی عاشقان موزیک جدید دنیای نقره ای دل نوشته های پرنده مهاجر تنهای متفاوت welcom جدیدترین آهنگهای ایرانی دغدغه های جَوُنا مهدي موعود دل نوشته های یک دیوانه همه جوره .... .‏§‏*لب تو لب‏*‏.‏*‏‏§‏ روستای تاریخی هنجن وب سايت كردها جنگ نرم يا سنگر نت ضد دخترا_پسری بیا2 کرمان جوان دختـــران آفتاب در حسرت اما...!! زنان بدون مرز به كلبه ي كوچك من خوش آمديد ازدست عزیزان چه بگویم گله ای.... عشق رویایی مد زیبایی و... احساس برتر ܓܨღ سمــــ♥ــانــــ♥ــــه ღܓܨ دل نوشته های پرنده مهاجر بهترین ها چشم انتظار سکـــــــــــــــــــــــو ت بازیگران لاتين مشاوره حقوقي انواع مطالب خواندنی دختر ايروني انجمن جلو افتادگان ذهني دانشگاه ازاد خميني شهر-اصفهان رمان و شعر قاب زيباي پنجره قند و عسل عاشقانه ها عاشقيزم من او ندارم دخترك تنها درد دل و ترانه زندگي دوباره كلام ناب ترين هاي من و همسرم عشق يعني انتظار ✔ یادداشت هـای فوق سرّی ✔ اين منم خسته و تنها (پسرك تنها) تراختور اف سي به نام خداوند مهر آفرين هر چه مي خواهد دل تنگت بگو ساحل نشين اشك دختر شاه پريون خون آبي دهكده غمها كلام ღ بـهـتـریـن شـعـرهــایی که خــونـدم ღ خون آبي سيبي بچين حوا بگذار از زمين هم بيرونمان كنند.. منو تنها من عشق من دوست دارم کیت اگزوز زنون قوی چراغ لیزری دوچرخه
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان دنياي بي انتها و آدرس donyaye-donya.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





فال حافظ

جوک و اس ام اس

قالب های نازترین

زیباترین سایت ایرانی

جدید ترین سایت عکس

نازترین عکسهای ایرانی

پيوندهاي روزانه

کیت اگزوز ریموت دار برقی
ارسال هوایی بار از چین
خرید از علی اکسپرس

 

فال حافظ

جوک و اس ام اس

قالب های نازترین

زیباترین سایت ایرانی

جدید ترین سایت عکس

نازترین عکسهای ایرانی

طراح قالب

Power By:LoxBlog.Com & NazTarin.Com