دنياي بي انتها

منوي اصلي
صفحه اصلي
پروفايل مدير
عناوين وبلاگ
آرشيو وبلاگ
پست الكترونيكي

درباره وبلاگ
به وبلاگ من خوش آمدید
آرشيو
مرداد 1392
آبان 1391
مهر 1391
شهريور 1391
مرداد 1391
تير 1391
خرداد 1391
ارديبهشت 1391
فروردين 1391
اسفند 1390
بهمن 1390
دی 1390
آذر 1390
آبان 1390
نويسندگان
دنيا رضائي
کد هاي جاوا

ورود اعضا:


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 29
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 43
بازدید ماه : 2440
بازدید کل : 454809
تعداد مطالب : 247
تعداد نظرات : 214
تعداد آنلاین : 1



آرامش  <-PostCategory-> 


+ نوشته شده در دو شنبه 18 ارديبهشت 1391برچسب:,ساعت 15:0 توسط دنيا رضائي |
گاه می رویم که برسیم..  <-PostCategory-> 

گاه می رویم تا برسیم
کجایش را نمی ‌دانیم
فقط می‌ رویم تا برسیم

بی خبر از آنکه همیشه رفتن راه رسیدن نیست
گاه برای رسیدن باید نرفت، باید ایستاد و نگریست
باید دید، شاید رسیده ای و ادامه دادن فقط دورت کند
باید ایستاد و نگریست به مسیر طی شده

گاه رسیده ای و نمی‌ دانی
و گاه در ابتدای راهی و گمان می کنی رسیده ای
مهم رسیدن نیست، مهم آغاز است
که گاهی هیچ روی نمی دهد
و گاهی می شود بدون آنكه خواسته باشی

گاه حتی لازم است بعد از نمازت بنشینی و فکر کنی،
ببینی كه ورای باورهایت چیست؟
ترس یا اشتیاق یا حقیقت؟

گاهی هم درختی، گلی را آب بدهی، حیوانی را نوازش کنی و غذا بدهی؛
ببینی هنوز از طبیعت چیزی در وجودت هست یا نه؟

لازم است گاهی عیسی باشی
ایوب باشی
و بالاخره لازم است گاهی از خود بیرون آیی و
از فاصله ای دورتر به خودت بنگری و با خود بگویی:
سالها سپری شد تا آن شوم که اکنون هستم ..
آیا ارزشش را داشت؟

سپس کم کم یاد می ‌گیری
که حتی نور خورشید هم سوزاننده است اگر زیاد آفتاب بگیری
می آموزی كه باید در باغ خود گل پرورش دهی
نه آنكه منتظر کسی باشی تا برایت گلی بیاورد.
یاد می ‌گیری که می‌ توانی تحمل کنی که در خداحافظی محکم باشی
و یاد می گیری که بیش از آنكه تصور می كردی خودت و عمرت ارزش دارد


+ نوشته شده در چهار شنبه 13 ارديبهشت 1391برچسب:,ساعت 10:26 توسط دنيا رضائي |
  <-PostCategory-> 


+ نوشته شده در یک شنبه 3 ارديبهشت 1391برچسب:,ساعت 14:16 توسط دنيا رضائي |
  <-PostCategory-> 


+ نوشته شده در چهار شنبه 30 فروردين 1391برچسب:,ساعت 14:28 توسط دنيا رضائي |
گاهی  <-PostCategory-> 

 

گاهی با یک قطره ، لیوانی لبریز می شود 

گاهی با یک کلام ، قلبی آسوده و آرام می گردد

گاهی با یک کلمه ، یک انسان نابود می شود

 

گاهی با یک بی مهری ، دلی می شکن

مراقب بعضی یک ها باشیم

 

در حالی که ناچیزند ، همه چیزند . .

 

 

 

 


+ نوشته شده در سه شنبه 29 فروردين 1391برچسب:,ساعت 12:13 توسط دنيا رضائي |
صبح بخیر  <-PostCategory-> 

                       

از تمام دنیا

یک صبح سرد

یک چای داغ

و یک صبح بخیر تو

برایم کافی ست

 

 

 

 


+ نوشته شده در سه شنبه 29 فروردين 1391برچسب:,ساعت 12:6 توسط دنيا رضائي |
چتر  <-PostCategory-> 

نفس ات باران است

دل من تشنه ی باریدن ابر

دل بی چتر مرا مهمان کن


+ نوشته شده در دو شنبه 28 فروردين 1391برچسب:,ساعت 16:36 توسط دنيا رضائي |
آغوش تو  <-PostCategory-> 

دلم یک جای دنج میخواهد

آرام و بی تَنِش

جایی باید باشد غیر از این کنج تنهایی

تا آدم گاهی آنجا آرام بگیرد

مثلا آغوش تو


+ نوشته شده در دو شنبه 28 فروردين 1391برچسب:,ساعت 16:33 توسط دنيا رضائي |
لیخند  <-PostCategory-> 

هر کسی می تواند با شما لبخند بزند

هر کسی می تواند با تو گریه کند

اما کسی که تو را دوست دارد

وقتی اشک در چشمان شماست ، میتواند آنرا تبدیل به لبخند کند . .


+ نوشته شده در دو شنبه 28 فروردين 1391برچسب:,ساعت 16:26 توسط دنيا رضائي |
اسپند  <-PostCategory-> 

 

اسپند دود می کنم ، برای عشقمان

هر شب

میان راز و نیاز های شبانه

 نکند جادوگر  زشت بی تفاوتی ، چشممان بزند . .


+ نوشته شده در دو شنبه 28 فروردين 1391برچسب:,ساعت 16:21 توسط دنيا رضائي |
راز جاودانگی  <-PostCategory-> 

آن زمان که برای رسیدن به مکانی چنان شتابان می دوید،
نیمی از لذت راه را بر خود حرام می کنید.

آنگاه که روز خود را با نگرانی و عجله به پایان می رسانید،
گویی هدیه ای را ناگشوده به کناری می نهید.

زندگی که یک مسابقه دو نیست!
کمی آرام گیرید ...

به موسیقی زندگی گوش بسپارید،
پیش از آنکه آوای آن به پایان رسد.

من باور دارم که... همیشه باید کسانى که
صمیمانه دوستشان دارم را با کلمات و عبارات زیبا و دوستانه ترک گویم
زیرا ممکن است آخرین بارى باشد که آن‌ها را مى‌بینم
 

من باور دارم که :
دوست داشتن و مورد محبت قرار گرفتن بزرگترین لذت دنیا است


 



+ نوشته شده در دو شنبه 28 فروردين 1391برچسب:,ساعت 11:35 توسط دنيا رضائي |
لحظه دیدار (مهدی اخوان ثالث)  <-PostCategory-> 

 

 

 

لحظه دیدار نزدیك است

باز من دیوانه ام، مستم

باز می لرزد، دلم، دستم

بازگویی در جهان دیگری هستم

های! نخراشی به غفلت گونه ام را تیغ

های،نپریشی صفای زلفكم را،دست

آبرویم رانریزی دل

ای نخورده مست

لحظه دیدار نزدیك است..


+ نوشته شده در سه شنبه 22 فروردين 1391برچسب:,ساعت 15:1 توسط دنيا رضائي |
موطن  <-PostCategory-> 

 

موطن آدمی را بر هیچ نقشه ای نشانی نیست

موطن آدمی تنها در قلب کسانی است که دوستش دارند

+ نوشته شده در سه شنبه 8 فروردين 1391برچسب:,ساعت 10:25 توسط دنيا رضائي |
زندگي (سهراب سپهري)  <-PostCategory-> 
زندگی ، سبزترین آیه ، در اندیشه برگ
زندگی، خاطر دریایی یک قطره، در آرامش رود
زندگی، حس شکوفایی یک مزرعه، در باور بذر
زندگی، باور دریاست در اندیشه ماهی، در تنگ
زندگی، ترجمه روشن خاک است، در آیینه عشق
زندگی، فهم نفهمیدن هاست
زندگی، پنجره ای باز، به دنیای وجود
تا که این پنجره باز است، جهانی با ماست

 

آسمان، نور، خدا، عشق، سعادت با ماست

 

 

فرصت بازی این پنجره را دریابیم



+ نوشته شده در یک شنبه 28 اسفند 1390برچسب:,ساعت 11:26 توسط دنيا رضائي |
..  <-PostCategory-> 


+ نوشته شده در یک شنبه 28 اسفند 1390برچسب:,ساعت 10:34 توسط دنيا رضائي |
نوروز مبارك  <-PostCategory-> 

اگرچه یادمان می رود که عشق تنها دلیل زندگی است
اما خدا را شکر که نوروز هر سال این فکر را به یادمان می آورد


پس نوروزت مبارک که سالت را سرشار از عشق کند


+ نوشته شده در یک شنبه 28 اسفند 1390برچسب:,ساعت 10:0 توسط دنيا رضائي |
نوروز مبارك  <-PostCategory-> 

چه افسانه ی زیبایی… زیباتر از واقعیت ...

راستی مگر هر شخصی احساس نمیکند که نخستین روز بهار

گویی نخستین روز آفرینش است؟


نوروز مبارک


+ نوشته شده در یک شنبه 28 اسفند 1390برچسب:,ساعت 9:57 توسط دنيا رضائي |
زندگي..  <-PostCategory-> 


 
"عاشقم
 

عاشق ستاره ی صبح
عاشق ابرهای سرگردان
عاشق روزهای بارانی
عاشق هر چه نام زندگی است بر آن"

 


+ نوشته شده در یک شنبه 21 اسفند 1390برچسب:,ساعت 16:29 توسط دنيا رضائي |
تقابل عشق و غروب  <-PostCategory-> 


+ نوشته شده در یک شنبه 21 اسفند 1390برچسب:,ساعت 16:15 توسط دنيا رضائي |
..  <-PostCategory-> 


+ نوشته شده در یک شنبه 21 اسفند 1390برچسب:,ساعت 15:42 توسط دنيا رضائي |
شادی  <-PostCategory-> 

 

 

شادی را هدیه کن حتی به کسانی که آن را از تو گرفتند
عشق بورز به آنهایی که دلت را شکستند
دعا کن برای آنهایی که نفرینت کردند
و بخند که خدا هنوز آن بالا با تـوست


+ نوشته شده در شنبه 20 اسفند 1390برچسب:,ساعت 11:9 توسط دنيا رضائي |
مورچه و سلیمان  <-PostCategory-> 

روزی حضرت سلیمان مورچه ای را در پای کوهی دید که مشغول جابجا کردن خاک های پایین کوه بود
از او پرسید: چرا این همه سختی را متحمل می شوی؟
مورچه گفت: معشوقم به من گفته اگر این کوه را جابجا کنی به وصال من خواهی رسید و من به عشق وصال او می خواهم این کوه را جابجا کنم.
حضرت سلیمان فرمود: تو اگر عمر نوح هم داشته باشی نمی توانی این کار را انجام بدهی.
مورچه گفت: "تمام سعی ام را می کنم"
حضرت سلیمان که بسیار از همت و پشتکار مورچه خوشش آمده بود برای او کوه را جابجا کرد
مورچه رو به آسمان کرد و گفت: خدایی را شکر می گویم که در راه عشق، پیامبری را به خدمت موری در می آورد..

چه بهتر که هرگز نومیدی را در حریم خود راه ندهیم و در هر تلاشی تمام سعی مان را بکنیم، چون پیامبری همیشه در همین نزدیکی ست..


+ نوشته شده در شنبه 20 اسفند 1390برچسب:,ساعت 10:56 توسط دنيا رضائي |
بهشت  <-PostCategory-> 

در آغوشت که جا می گیرم، عمیق تر گناه می کنم

من این جهنم را که هوای بهشتی دارد با هزاران بهشت خدا که بی تو هوای جهنم دارد، عوض نمی کنم


+ نوشته شده در شنبه 20 اسفند 1390برچسب:,ساعت 9:36 توسط دنيا رضائي |
  <-PostCategory-> 


+ نوشته شده در سه شنبه 16 اسفند 1390برچسب:,ساعت 9:42 توسط دنيا رضائي |
خوشبختی  <-PostCategory-> 

خوشبختی احساسی درونیست که با بدست آوردن نداشته ها حاصل نمی شود
خوشبختی مستقل تر از این حرفاست که وابسته به بود و نبود ِ چیزی شود
و هنگامی حاصل می شود که شما از خویش احساس رضایت داشته باشید
اگر روزی توانستید از خودتان با تمام گند هایی که میزنید راضی باشید
خوشبختی در شما استمرار پیدا میکند ... و هر لحظه برای شما زیباست
حتی دردهایتان را دوست دارید
زیرا دردهایتان بیشتر از هر چیزی به درونتان تعلق دارند ...
دردهایتان را به آغوش می کشید که بوی اصالت میدهند

و زیباتر از این نخواهد بود
که خوشبختی را با واقعیت ها تجربه کنید نه با رویاهای نافرجام


+ نوشته شده در شنبه 13 اسفند 1390برچسب:,ساعت 13:46 توسط دنيا رضائي |
حسادت  <-PostCategory-> 

همه چیز از خواستن شروع می شود
خواستن، غریزی ترین واکنش بشر نسبت به نداشته هایش است
همین که خیره میشوی به چیزی که تنها دلت تصاحبش را میخواهد،
اینجاست که خواستن، قدرتش را به رخ می کشد ...
مشکل انسان ها در خواستن ِ نداشته هایشان نیست
مشکلشان در کنار آمدن با این نداشته هاست ...
اینجاست که احساس خوشبختی مقطعی می شود
به محض اینکه شما چیزی را دیدید که داشتنش را میخواهید
خوشبحتی تبدیل به احساسی می شود که تا آن را بدست نیاورید از آن محرومید

و اینجاست که حسادت رخ میدهد
حسادت مفهومی لحظه ایست که در یک لحظه در ناخود آگاه شما جوشش میکند
و شما را ملزم به تصاحب میکند
حسادت یعنی تشخیص چیزی که دیگران دارند و شما ندارید
اما میخواهید داشته باشید
در حسادت، مشکل شما نداشته های دیگران نیست،
بلکه داشته هایی است که آنها دارند و شما ندارید
به عنوان مثال شما هیچوقت برای داشتن یک سیاره حسادت نمیکنید،
زیرا دیگران هم سیاره ندارند
خیلی مهم است که بدانید میزان حسادت به میزان ارزشی است، که شما برای دیگران قائلید
تا مادامی که در درون شما به همان اندازه که حواستان به دیگران هست
به خودتان نیست، حسادت رخ می دهد

زیرا حواس ِ چندگانه ی بشر ذاتا عاشق جستجو است.

و نسل ما را از کودکی طوری بار آورده اند
که بیشتر در دیگران جستجو کنیم تا خودمان
اینگونه است که به چشم خود با بهترین هایمان نمی آییم
اما مراقبیم دیگران با چه چیزهایی به چشممان می آیند
تا مادامی که دنیایمان درگیر بدست آوردن ِ داشته های دیگران است
هیچگاه احساس خوشبختی در ما متولد نمی شود
زیرا همیشه در هر سطحی که باشیم یا هر چقدر از دیگران به دست آورده باشیم
باز هم چیزی هست که نداشته باشیم
و دوباره درگیر تصاحب میشویم و تا بدست نیاوریمش آرام نیستیم ...
و این چرخه ی باطل ادامه دارد
سخت است باور اینکه یک انسان میتواند خودش را با نداشته هایش بپذیرد
انسان تا وقتی خود را کشف نکرده، از خود لذت نمی برد و
تا مادامی که از خود لذت نبرد نمی تواند به خودش قناعت کند
تا وقتی هم که نتواند به خودش قناعت کند، جواب سوال هایش را در دیگران میجوید
آنهم چه دیگرانی ؟ که همه شبیه خودش گم کرده ای دارند ...

که هیچ گاه پیدا نمی شود
نیت ها، نقش بزرگی در احساس رضایت دارند
شما درس نمی خوانید که به دانشگاه بروید تا از دانشگاه رفتن ِ خودتان لذت ببرید
شما درس میخوانید که دانشگاه بروید تا از دیگران عقب نمانید
شما زیباترین لباستان را در مهمانی به خاطر این تن نمیکنید که خودتان از خودتان لذت ببرید
شما زیباترین لباستان را میپوشید که دیگران از آن لذت ببرند
و این لذت را با تعریف هایشان به شما انتقال دهند
شما 3 سال سخت کار نمی کنید تا ماشینی را بخرید
که در رویایتان همیشه پشتش نشسته اید
شما کار میکنید تا ماشینی را بگیرید که دیگران به شما القا کرده اند فوق العاده است

شما آنقدر در دیگران حل شده اید که تمام نیت هایتان وابسته به تفکر، نگرش،
زندگی و ارزش های آنهاست
طبیعی است که شما حتی اگر اول هم باشید خیلی احساس خوشبختیتان دوام نمی آورد
زیرا همیشه در هر چیزی، بالای داشته های شما وجود دارد
.
.
باید باور کرد احساس زیبایی در زندگی به درون شماست.


+ نوشته شده در شنبه 13 اسفند 1390برچسب:,ساعت 13:33 توسط دنيا رضائي |
  <-PostCategory-> 

عشق من

لحظه هایی هست که دلم واقعا برایت تنگ می شود

اسم این لحظه ها را
" همیشه " می گذارم


+ نوشته شده در سه شنبه 9 اسفند 1390برچسب:,ساعت 14:3 توسط دنيا رضائي |
ماهي  <-PostCategory-> 

من فکر می‌کنم
هرگز نبوده قلب من
این ‌گونه:
گرم و سرخ

احساس می‌کنم
در بدترین دقایق این شام مرگزای
چندین هزار چشمه‌ی خورشید
در دلم
می‌جوشد از یقین؛

احساس می‌کنم
در هر کنار و گوشه‌ی این شوره‌زار یأس
چندین هزار جنگل شاداب
ناگهان
می‌روید از زمین

آه ای یقین گمشده، ای ماهی گریز
در برکه‌های آینه لغزنده تو به تو
من آبگیر صافی‌ام، اینک! به سحر عشق؛
از برکه‌های آینه راهی به من بجو


+ نوشته شده در یک شنبه 7 اسفند 1390برچسب:,ساعت 11:28 توسط دنيا رضائي |
عکس  <-PostCategory-> 

گاهی عکسی را می سوزانیم
گاهی عکسی ما را می سوزاند
گاهی با دیدن یک عکس ساعت ها گریه می کنیم
گاهی سالها با یک عکس زندگی می کنیم..


+ نوشته شده در چهار شنبه 3 اسفند 1390برچسب:,ساعت 12:5 توسط دنيا رضائي |
  <-PostCategory-> 

اگر خوبان عالم جمع باشند
 

یقینا نزد من ، تو بهترینی

 
 

 

 

اگر از خوبترها حلقه سازند

      تو در آن حلقه ، میدانم نگینی . . .
 
 

 


+ نوشته شده در یک شنبه 30 بهمن 1390برچسب:,ساعت 11:14 توسط دنيا رضائي |
امنیت و عشق(لئو بوسکالیا)  <-PostCategory-> 

آن‌ وقت‌ها که در خانواده‌ای پرجمعیت پرورش می‌یافتم، همیشه زیر خط فقر بسر می‌بردیم. غذا کم بود، فضا فقط به اندازه‌ی خانواری با نصف جمعیت ما وجود داشت و اغلب، لباس کهنه و کوچک‌شده‌ی بزرگ‌ترها را می‌پوشیدیم. باوجوداین، نه تنها دوام ‌آوردیم، شکوفا هم شدیم. یقین داشتم کسانی هم هستند که بیشتر از ما دارند، ولی امنیتی که عشق ارزانی ما می‌کرد، پاداشی درخور بود. ما همدیگر را داشتیم. هرگز احساس تنهایی نمی‌کردیم. شوخ‌طبعی و دست‌پخت جادویی مامان را هم داشتیم؛ هرگز نخواهم فهمید که با آن مواد اندک چطور آن غذاهای معرکه را می‌پخت. خون‌گرمی و مهارت‌های باغبانی بابا بود؛ هنوز در عجبم که آن‌همه محصول را چطور از یک وجب زمین به‌دست می‌آورد.
عشق همواره حاضر بود تا به مدد آن با هر کمبودی سر کنیم. مهم‌تر از همه، همه‌ی ما به بصیرتی عمیق دست یافتیم تا به واسطه‌ی آن، نیاز اصلی و واقعی و حقیقی را بشناسیم. عشق ما هر قدر هم که قوی باشد، نمی‌توان تنها بود و عشق ورزید.



+ نوشته شده در شنبه 29 بهمن 1390برچسب:,ساعت 10:29 توسط دنيا رضائي |
گل سرخ  <-PostCategory-> 

یادمان باشد ...
زندگی چون گل سرخ است
پر از عطر... پر از خار... پر از برگِ لطیف...

یادمان باشد اگر گل چیدیم
عطر و برگ و گل و خار، همه همسایه ی دیوار به دیوارِ همند...


+ نوشته شده در شنبه 29 بهمن 1390برچسب:,ساعت 9:21 توسط دنيا رضائي |
تنها  <-PostCategory-> 

آدم های تنهــــــــــــــا، گاهی خیلی خوشــــــــــــ شانسند
چون کـــسی را ندارند تا از دستــــــــــ بدهند ....

 


+ نوشته شده در سه شنبه 18 بهمن 1390برچسب:,ساعت 14:55 توسط دنيا رضائي |
تو  <-PostCategory-> 

 

داني از زندگي چه مي خواهم؟
من تو باشم، تو، پاي تا سر تو!
    زندگي گر هزارباره بود
بارِ ديگر تو،

       بارِ ديگر تو


+ نوشته شده در سه شنبه 18 بهمن 1390برچسب:,ساعت 11:46 توسط دنيا رضائي |
غافل  <-PostCategory-> 

ما همیشه صداهای بلند را میشنویم،
پررنگ ها را میبینیم، سخت ها را میخواهیم.
غافل ازینکه خوبها آسان میآیند،
بی رنگ می مانند و بی صدا می روند..

 


+ نوشته شده در سه شنبه 18 بهمن 1390برچسب:,ساعت 11:31 توسط دنيا رضائي |
عشق(باربارا دي آنجليس)  <-PostCategory-> 

آن نوع از عشق که فراتر از بدن و جسم ماست هنگامی ظهور می کند که با تمام وجود - و نه تنها با جسم خود - به معشوق عشق بورزیم.

این عشق برتر تنها هنگامی خود را نشان می دهد که با فکر و ذهن و قلب و روح خود به فکر و ذهن و قلب و روح معشوق عشق بورزیم سپس تمامی سلول های بدن ما از عشق به معشوق خواهد لرزید.

این همان عشقی است که در ایثار و از خودگذشتگی نهفته است.


+ نوشته شده در سه شنبه 18 بهمن 1390برچسب:,ساعت 9:1 توسط دنيا رضائي |
  <-PostCategory-> 


+ نوشته شده در یک شنبه 16 بهمن 1390برچسب:,ساعت 12:44 توسط دنيا رضائي |
دو روز مانده به پايان جهان..  <-PostCategory-> 

دو روز مانده به پايان جهان، تازه فهميده که هيچ زندگي نکرده است، تقويمش پر شده بود و تنها دو روز خط نخورده باقي مانده بود، پريشان شد. آشفته و عصباني نزد فرشته مرگ رفت تا روزهاي بيش‌تري از خدا بگيرد.

داد زد و بد و بيراه گفت!(فرشته سکوت کرد)
آسمان و زمين را به هم ريخت!(فرشته سکوت کرد)
جيغ زد و جار و جنجال راه انداخت!(فرشته سکوت کرد)
به پرو پاي فرشته پيچيد!(فرشته سکوت کرد)
کفر گفت و سجاده دور انداخت!(باز هم فرشته سکوت کرد)
دلش گرفت و گريست به سجاده افتاد.


اين بار فرشته سکوتش را شکست و گفت: بدان که يک روز ديگر را هم از دست دادي! تنها يک روز ديگر باقي است. بيا و لااقل اين يک روز را زندگي کن.

لابلاي هق هقش گفت: اما با يک روز... با يک روز چه کاري مي‌توان کرد...؟
فرشته گفت: آن کس که لذت يک روز زيستن را تجربه کند، گويي که هزار سال زيسته است و آن که امروزش را درنيابد، هزار سال هم به کارش نمي‌آيد و آنگاه سهم يک روز زندگي را در دستانش ريخت و گفت: حالا برو و زندگي کن.


او مات و مبهوت به زندگي نگاه کرد که در گودي دستانش مي‌درخشيد. اما مي‌ترسيد حرکت کند مي‌ترسيد راه برود! نکند قطره‌اي از زندگي از لاي انگشتانش بريزد. قدري ايستاد، بعد با خود گفت وقتي فردايي ندارم، نگاه داشتن اين زندگي جه فايده اي دارد؟ بگذار اين يک مشت زندگي را خرج کنم.

آن وقت شروع به دويدن کرد. زندگي را به سرو رويش پاشيد، زندگي را نوشيد و بوييد و چنان به وجد آمد که ديد مي‌تواند تا ته دنيا بدود، مي‌تواند پا روي خورشيد بگذارد و مي‌تواند..

او در آن روز آسمان خراشي بنا نکرد، زميني را مالک نشد، مقامي ‌را به دست نياورد، اما... اما در همان يک روز روي چمن‌ها خوابيد، کفش دوزکي را تماشا کرد، سرش را بالا گرفت و ابرها را ديد و به آن‌هايي که نمي‌شناختنش سلام کرد و براي آن‌ها که دوستش نداشتند از ته دل دعا کرد.
او همان يک روز آشتي کرد و خنديد و سبک شد و لذت برد و سرشار شد و بخشيد، عاشق شد و عبور کرد و تمام شد.

او همان يک روز زندگي کرد، اما فرشته‌ها در تقويم خدا نوشتند: او درگذشت، کسي که هزار سال زيسته بود.

 

 



+ نوشته شده در یک شنبه 16 بهمن 1390برچسب:,ساعت 10:51 توسط دنيا رضائي |
گل آفتابگردان  <-PostCategory-> 

گل آفتابگردان را گفتند:
چرا شبها سرت را پایین می اندازی؟
گفت : ستاره چشمک میزند، نمیخواهم به خورشید خیانت کنم
به سلامتی همه اونایی که مثل گل آفتابگردان هستند ...

 

 


+ نوشته شده در شنبه 15 بهمن 1390برچسب:,ساعت 16:26 توسط دنيا رضائي |
براي شاد بودن به زندگي بگوييد سييبب  <-PostCategory-> 

 

همه ما در خانه و خانواده خود شاهد بوده و هستيم كه كودكان هميشه و هر لحظه از خنده براي ابراز شادي خود استفاده مي‌كنند. اما به مرور زمان كه بزرگ‌تر مي‌شوند گويا اين صفت و اين خاصيت فوق‌العاده را فراموش مي‌كنند. گويا در كودكي، همه ما باور داريم كه زندگي، خود اتفاقي شاد است. به همين دليل در حالي ‌كه بچه‌ها و كودكان راه‌هاي زيادي براي نشان دادن شادي و خوشحالي خود دارند اما همگي معمولا از خنديدن براي ابراز اين شادي استفاده مي‌كنند.

تحقيقات نشان مي‌دهد كه تا وقتي كودكيم (تا سنين حدود پيش دبستاني) روزانه 300 مرتبه مي‌خنديم ولي وقتي بزرگ‌تر مي‌شويم، به عنوان يك بزرگسال تنها روزي 15 دفعه خنده بر لب‌هاي ما مي‌نشيند. كودكان استاد هنر شاد بود هستند؛ علت اين را هم بايد در اين نكته جستجو كرد كه از نگاه بچه‌ها، آنها هر چه مي‌خواهند دارند و نگران نداشته‌هاي خود نيز نيستند. آنها وقتي پدر و مادر خود را مي‌بينند، شاد مي‌شوند و مي‌خندند، از ديدن غذاي خود خوشحال شده، لبخند مي‌زنند و مي‌خندند، از بازي كردن با يك توپ كوچك و ساده شاد مي‌شوند و باز هم مي‌خندند و در يك كلام، آنها در تمام زندگي كودكانه خود شاد هستند.


كاهش ميزان خنده از كودكي تا بزرگسالي نشان مي‌دهد كه ما رشد كرده‌ايم و بزرگ شده‌ايم، ما همه در بزرگسالي نگران چيزهاي گوناگون هستيم، و به اين دليل كمتر و كمتر مي‌خنديم و ديگر به اندازه يك كودك 2 ساله شاد نيستيم. در كنار مساله نگراني‌هاي ما در طول زندگي، سوال‌هايي اساسي هم مطرح هستند؛ مثل اين‌كه ما توانايي خنديدن را چه طور از دست مي‌دهيم؟ آيا واقعا اين توانايي را در طي دوران زندگي و بتدريج از ياد مي‌بريم؟ و چه كارهايي بايد انجام دهيم تا دوباره بخنديم و شاد باشيم؟  

 

اهل فن معتقدند كه خنديدن عامل مهمي براي شاد بودن در زندگي است؛ پس ارزش آن را دارد كه بيشتر و بيشتر در انجام آن سعي و كوشش كنيم. كودكان با لبخندها و خنده‌هاي هميشگي خود به ما ياد مي‌دهند كه شاد باشيم.


+ نوشته شده در چهار شنبه 12 بهمن 1390برچسب:,ساعت 15:59 توسط دنيا رضائي |
مطالب پيشين
» نقطه آغاز
» از طرف دوست عزیزم : عقیل خالقی
» احمد شاملو
» يك عاشقانه ي آرام - نادر ابراهيمي
» رسول یونان
» سکوت
» پاییز و آسمان ابرییش
» یادت باشد
» گاه بی ما ..
» پاییز
» دوباره
» گابریل گارسیا مارکز
» دوستت دارم..
» یه آدم هایی..
» فقط با تو..
» پائولو کوئلیو
» هريت بيچر استُو
» ترسیم نقش بر قالی زندگی( عرفان نظر آهاری )
» واژگان دل
» پائولو کوئیلو
» ویکتور هوگو
» لب
» اولین دیدار
» بگو دوستت دارم...
» فقط عاشقا بخونن♥♥
» قرارداد ها
» همیشه باید کسی باشد..
» مرد باش
» سه راه
» تقصیر من بود..
» عاشقت خواهم ماند..
» دلم برای کسی تنگ است.. (حمید مصدق)
» مرا ببوس
» لب
» چشمانت
» خوشبختی.
» می نویسمت
» روزمره گی
» ..
» چه کسی تو را به خاطر خودت دوست دارد؟
» قصر عشق من و تو
» زندگی می کنم..
» اگر می دانستی چقدر دلتنگ تو هستم..
» اسارت
» بهشت
» عشق
» اگر می دانستم این آخرین دقایقی است که تو را می بینم...
» تنهائی


موضوعات
سخن بزرگان
عاشقانه
زندگي
ايمان
شعر
پيوندها


زیرنویس فیلم عاشقانه subf2m جغرافیای کوچک من Best Music center کشتی کج NEGARIN PAINTING GALLERY love پیکسها / جدیدترین عکس های بازیگران ایرانی b0y ill اخبار بیا تو 2 موزیک شوهر میییییخوام ! دل باخته گود موزیک موزیک خوب دانلود موزیک و اهنگ های روز .:تک درخت عشق:. بی خیـــــــــــــــال دنیا چیستانستان پسرک تنها عاشقانه ها » آهنگ پیشواز این منم خسته و تنها در این کلبهء تنگ ••▪▪••●●* ...همه هستی من...*●●••▪▪•• زیباترین هدیه قصر كاغذي... سکوت 110133 کلبه ی عاشقان موزیک جدید دنیای نقره ای دل نوشته های پرنده مهاجر تنهای متفاوت welcom جدیدترین آهنگهای ایرانی دغدغه های جَوُنا مهدي موعود دل نوشته های یک دیوانه همه جوره .... .‏§‏*لب تو لب‏*‏.‏*‏‏§‏ روستای تاریخی هنجن وب سايت كردها جنگ نرم يا سنگر نت ضد دخترا_پسری بیا2 کرمان جوان دختـــران آفتاب در حسرت اما...!! زنان بدون مرز به كلبه ي كوچك من خوش آمديد ازدست عزیزان چه بگویم گله ای.... عشق رویایی مد زیبایی و... احساس برتر ܓܨღ سمــــ♥ــانــــ♥ــــه ღܓܨ دل نوشته های پرنده مهاجر بهترین ها چشم انتظار سکـــــــــــــــــــــــو ت بازیگران لاتين مشاوره حقوقي انواع مطالب خواندنی دختر ايروني انجمن جلو افتادگان ذهني دانشگاه ازاد خميني شهر-اصفهان رمان و شعر قاب زيباي پنجره قند و عسل عاشقانه ها عاشقيزم من او ندارم دخترك تنها درد دل و ترانه زندگي دوباره كلام ناب ترين هاي من و همسرم عشق يعني انتظار ✔ یادداشت هـای فوق سرّی ✔ اين منم خسته و تنها (پسرك تنها) تراختور اف سي به نام خداوند مهر آفرين هر چه مي خواهد دل تنگت بگو ساحل نشين اشك دختر شاه پريون خون آبي دهكده غمها كلام ღ بـهـتـریـن شـعـرهــایی که خــونـدم ღ خون آبي سيبي بچين حوا بگذار از زمين هم بيرونمان كنند.. منو تنها من عشق من دوست دارم کیت اگزوز زنون قوی چراغ لیزری دوچرخه
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان دنياي بي انتها و آدرس donyaye-donya.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





فال حافظ

جوک و اس ام اس

قالب های نازترین

زیباترین سایت ایرانی

جدید ترین سایت عکس

نازترین عکسهای ایرانی

پيوندهاي روزانه

کیت اگزوز ریموت دار برقی
ارسال هوایی بار از چین
خرید از علی اکسپرس
الوقلیون

 

فال حافظ

جوک و اس ام اس

قالب های نازترین

زیباترین سایت ایرانی

جدید ترین سایت عکس

نازترین عکسهای ایرانی

طراح قالب

Power By:LoxBlog.Com & NazTarin.Com